Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exodus
U
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
migration
U
مهاجرت
colonization
U
مهاجرت
flight
U
مهاجرت
immigration
U
مهاجرت
emigration
U
مهاجرت از .....
immigration
U
مهاجرت از .....
emigration
U
مهاجرت
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to expatriate oneself
U
مهاجرت کردن
emigrated
U
مهاجرت کردن
emigrated
U
مهاجرت کردن از .....
emigrate
U
مهاجرت کردن
emigrates
U
مهاجرت کردن
emigrates
U
مهاجرت کردن از .....
emigrating
U
مهاجرت کردن
migrate
U
مهاجرت کردن
colonize
U
مهاجرت کردن
emigration
U
مهاجرت به خارج
colonizing
U
مهاجرت کردن
visitational
U
مهاجرت موسمی
migrating
U
مهاجرت کردن
emigrate
U
مهاجرت کردن از .....
colonizes
U
مهاجرت کردن
transplanting
U
مهاجرت کردن
intermigration
U
مهاجرت ازدوسو
transplants
U
مهاجرت کردن
remigrate
U
از مهاجرت برگشتن
colonized
U
مهاجرت کردن
transplanted
U
مهاجرت کردن
transplant
U
مهاجرت کردن
emigrating
U
مهاجرت کردن از .....
migratory
U
مهاجرت کننده
immigrates
U
مهاجرت کردن
immigrating
U
مهاجرت کردن
colonises
U
مهاجرت کردن
immigrated
U
مهاجرت کردن
migrates
U
مهاجرت کردن
migrated
U
مهاجرت کردن
colonising
U
مهاجرت کردن
colonised
U
مهاجرت کردن
immigration
U
مهاجرت بداخل
flight of capital
U
مهاجرت سرمایه
migration of ions
U
مهاجرت یونها
electromigration
U
مهاجرت الکتریکی
visitations
U
مهاجرت موسمی
visitation
U
مهاجرت موسمی
migratory
U
وابسته به مهاجرت
immigrate
U
مهاجرت کردن
rural urban migration
U
مهاجرت از روستا به شهر
demography
U
مطالعه مهاجرت جمعیت
crude migration rate
U
نرخ خام مهاجرت
international migration
U
مهاجرت بین المللی
to emigrate
[to]
U
مهاجرت کردن
[به]
[به کشور دیگررفتن]
diadromous
U
مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
to be registered as an alien
U
در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
refusenik
U
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refuseniks
U
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refusniks
U
کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
exodus
U
مهاجرت بنی اسرائیل از مصربه کنعان
transmigrant
U
که در ضمن مهاجرت ازکشورخودبکشور دیگرازکشورسومی گذر میکند
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
forty niner
U
شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
U
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
processional
U
دسته جمعی
communal
U
دسته جمعی
all together
U
دسته جمعی
in company
U
دسته جمعی
in chorus
U
دسته جمعی
ensemble
U
دسته جمعی
en masse
U
دسته جمعی
social
U
دسته جمعی
ensembles
U
دسته جمعی
collective
U
دسته جمعی
polls
U
اخذرای دسته جمعی
gang punch
U
منگنه دسته جمعی
volley bombing
U
شلیک دسته جمعی
picnic
U
گردش دسته جمعی
picnic
U
دسته جمعی خوردن
picnics
U
دسته جمعی خوردن
picnics
U
گردش دسته جمعی
collective security
U
تامین دسته جمعی
picnicked
U
دسته جمعی خوردن
picnicked
U
گردش دسته جمعی
salvo
U
فریاد دسته جمعی
processions
U
حرکت دسته جمعی
procession
U
حرکت دسته جمعی
collective fire
U
اتش دسته جمعی
in mass
U
بطور دسته جمعی
salvoes
U
فریاد دسته جمعی
power play
U
حمله دسته جمعی
genocide
U
کشتار دسته جمعی
polled
U
اخذرای دسته جمعی
poll
U
اخذرای دسته جمعی
teamwork
U
کار دسته جمعی
ingrow
U
بطور دسته جمعی
flutter
U
بال زنی دسته جمعی
fluttered
U
بال زنی دسته جمعی
fluttering
U
بال زنی دسته جمعی
flutters
U
بال زنی دسته جمعی
paraded
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
scot ant lot
U
جریمه یامالیات دسته جمعی
parade
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
gangs
U
دسته جمعی عمل کردن
formicarm
U
زندگی دسته جمعی موریانه
formicary
U
زندگی دسته جمعی موریانه
callective note
U
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
gang
U
دسته جمعی عمل کردن
part song
U
آواز دسته جمعی بدون ساز
anthem
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collectivism
U
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
anthems
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
terpsichore
U
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
acapella
U
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
choirs
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
litanies
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe
U
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge
U
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litany
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
symbion
U
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
poussette
U
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee
U
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
aggregative
U
جمعی
collective
U
جمعی
additive
U
جمعی
massing
U
جمعی
plural
U
جمعی
collective bargaining
U
جمعی
additives
U
جمعی
mass
U
جمعی
masses
U
جمعی
collective unconscious
U
ناهشیار جمعی
cumulative error
U
خطای جمعی
gunner
U
جمعی توپخانه
gunners
U
جمعی توپخانه
collective bargaining
U
معامله جمعی
collective self reliance
U
خوداتکائی جمعی
collective responsibility
U
مسئوولیت جمعی
collective behavior
U
رفتار جمعی
collective agreement
U
توافق جمعی
collectedness
U
جمعی حواس
processional
U
سروددسته جمعی
mass education
U
اموزش جمعی
mass contagion
U
سرایت جمعی
scrutin deliste
U
رای جمعی
sum term
U
لفظ جمعی
aggregate operator
U
عملگر جمعی
collective goods
U
کالاهای جمعی
sum check
U
مقابله جمعی
collective protection
U
حفافت جمعی
collective ownership
U
مالکیت جمعی
collective mind
U
ذهن جمعی
mass communication
U
ارتباط جمعی
aggregate function
U
عمل جمعی
mass hysteria
U
هیستری جمعی
collective liability
U
بدهی جمعی
certes
U
خاطر جمعی تحقیق
nonoperating strength
U
جمعی غیرفعال در یکان
volleyed
U
شلیک بطوردسته جمعی
volleying
U
شلیک بطوردسته جمعی
volley
U
شلیک بطوردسته جمعی
paratrooper
U
جمعی یکان چترباز
volleys
U
شلیک بطوردسته جمعی
infantrymen
U
جمعی پیاده نظام
paratroopers
U
جمعی یکان چترباز
permanent party
U
جمعی دایمی یکان
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
infantryman
U
جمعی پیاده نظام
gang days
U
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
synergism
U
کار توام ودسته جمعی
gang week
U
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
collective
U
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
embarrassing clanger
[British E]
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
sects
U
دسته دسته مذهبی
regiment
U
دسته دسته کردن
sect
U
دسته دسته مذهبی
distribute
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
assort
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com