English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I want these clothes cleaned. من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I want these clothes washed. من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I want these clothes ironed. من میخواهم این لباس ها اتو شود.
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
I'd like ... من ... را میخواهم.
I'd like ... من ... میخواهم.
I'd like a ... من یک ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
i am in a hurry for it U زود میخواهم
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
I'd like some orange juice. من آب پرتقال میخواهم.
I'd like a dye. من رنگ مو میخواهم.
I'd like some hair gel. من کمی ژل مو میخواهم.
iam inclined to think U میخواهم بگویم
I'd like some ... من کمی ... میخواهم.
I'd like a room with twin beds. من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
I'd like to pay. میخواهم پرداخت کنم.
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
I'd like some coffee. من یه مقدار قهوه میخواهم.
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
i want you to go U میخواهم شما بروید
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
I will be staying a month U من میخواهم یک ماه بمانم.
I'd like to try ... من میخواهم ... را امتحان کنم.
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
i beg leave to say U اجازه میخواهم بگویم
I want full insurance. من با بیمه کامل میخواهم.
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a face-pack. من ماسک صورت میخواهم.
an inceptive U یعنی میخواهم لرزکنم
I'd like a shave. میخواهم ریشم را بزنم.
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
I need them tonight. من آنها را امشب میخواهم.
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
I'd like to hire a car. من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like some small change. من قدری پول خرد میخواهم.
I'd like a shampoo and set. شامپو و خشک کردن میخواهم.
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I need them before friday. من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
i beg your pardon U پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like a shave. میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like a shampoo for dry hair. من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I'd like to change some 1000 euro. میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
I'd like a shampoo for greasy hair. من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
dapper U تمیز
distinction U تمیز
discretion U تمیز
clean U تمیز
mense U حس تمیز
spiffy U تمیز
cleaned U تمیز
cleanest U تمیز
cleans U تمیز
discrimination U تمیز
distinctions U تمیز
secernment U تمیز
contradistinction U تمیز
dinky U تمیز
discernment U تمیز
scrubby U تمیز
neat U تمیز
neater U تمیز
pure U تمیز
purer U تمیز
purest U تمیز
age of reason U سن تمیز
neat and tidy U تر و تمیز
cleanly U تمیز
neatest U تمیز
age of discretion U سن تمیز
cassation U تمیز
supreme court U دیوان تمیز
scourers U تمیز کننده
scourer U تمیز کننده
cleaned U تمیز کردن
indiscreet U بی تمیز بی احتیاط
wisps U تمیز کردن
refined U تمیز کرده
cleanest U تمیز کردن
replotting U تمیز کردن
discernible U قابل تمیز
sensory discrimination U تمیز حسی
cleans U تمیز کردن
discriminating intellect U قوه تمیز
identification U تطبیق تمیز
discriminator U تمیز دهنده
clean bill of lading U بارنامه تمیز
discriminable U قابل تمیز
clean U تمیز کردن
scouring U تمیز کاری
differentiating U تمیز دادن
discerns U تمیز دادن
discerned U تمیز دادن
differentiates U تمیز دادن
discern U تمیز دادن
differentiate U تمیز دادن
grooming U تمیز کردن
cleanse U تمیز کردن
cleansed U تمیز کردن
cleanses U تمیز کردن
individuate U تمیز دادن
superior court U دادگاه تمیز
squeaky clean U بسیار تمیز
stimulus discrimination U تمیز محرک
distinguishable U قابل تمیز
epicritic U تمیز دهنده
high court of U دیوانعالی تمیز
indiscriminately U بدون تمیز
wisp U تمیز کردن
do the cleaning U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
clean house U تمیز کردن
indiscernible able U تمیز ندادنی
emblazoned U تمیز چاپیا دوختهشده
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
cleanest U تمیز کردن چیزی
spic and span <idiom> U خیلی تمیز ومرتب
prim U خیلی محتاط تمیز
discreet U دارای تمیز وبصیرت
antiseptics U تمیز و پاکیزه مشخص
antiseptic U تمیز و پاکیزه مشخص
high court of cassation U دیوان عالی تمیز
hight court of cassetion U دیوان عالی تمیز
scrubs U خراشیدن تمیز کردن
scrubbing U خراشیدن تمیز کردن
scrubbed U خراشیدن تمیز کردن
scrub U خراشیدن تمیز کردن
This isn't clean. این تمیز نیست.
clean U تمیز کردن چیزی
cleans U تمیز کردن چیزی
cleaned U تمیز کردن چیزی
discriminative U وابسته به تبعیض یا تمیز
cleansers U وسیله یا ماده تمیز کننده
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
smugly U تمیز کردن سروصورت دادن به
spruce up <idiom> U مجددا آراستن ،تمیز کردن
distinctively U بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
smugness U تمیز کردن سروصورت دادن به
smug U تمیز کردن سروصورت دادن به
cleanser U وسیله یا ماده تمیز کننده
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
indistinguishable U غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
secern U تجزیه طلب شدن تمیز دادن
denotative U دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
tassel U پارچه برای تمیز کردن تیر
tassels U پارچه برای تمیز کردن تیر
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
vacuuming U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
flannel U لباس
flannels U لباس
costume U لباس
frou frou U خش خش لباس
nightgowns U لباس شب
out fit U لباس
outwall U لباس تن
evining dress U لباس شب
nightgown U لباس شب
costumes U لباس ها
rosette U گل لباس
dressings U لباس
oilskins U لباس ضد اب
rosettes U گل لباس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com