English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
Her words are empty of meaning. U حرفهایش خالی از معنی ومفهوم است
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
sceptical U کم باور
sceptically U کم باور
credence U باور
belief U باور
incredible U باور نکردنی
tell it to the marines (Sweeney) <idiom> U باور نمیکنم
pushover U زود باور
to take in U باور کردن
show me U دیر باور
believes U باور کردن
believed U باور کردن
believe U باور کردن
credible U باور کردنی
unbelievable U باور نکردنی
incredulous U دیر باور
hard of belief U دیر باور
costive of belief U دیر باور
untutored U زود باور
fall guys U زود باور
fall guy U زود باور
believable U باور کردنی
disbelieving U باور نکردن
disbelieve U باور نکردن
disbelieved U باور نکردن
disbelieves U باور نکردن
to put [place] credence in something U به چیزی باور کردن
unbelievin U بی اعتقاد دیر باور
fairy tale U داستان باور نکردنی
fairy tales U داستان باور نکردنی
to give credence to something U به چیزی باور کردن
Seeing is believing . <proverb> U دیدن,باور کردن .
to be left in disbelief <idiom> U باور نکردنی بودن
likly U باور کردنی احتمالی
unbelievable U غیر قابل باور
likeliest U باور کردنی احتمالی
likely U باور کردنی احتمالی
unbeliever U بی اعتقاد دیر باور
unbelievers U بی اعتقاد دیر باور
likelier U باور کردنی احتمالی
putty U ادم ساده وزود باور
probable U باور کردنی امر احتمالی
truster U باور کننده امانت گذار
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! U تو گفتی ومنهم باور کردن !
to believe in somebody [something] U باور کردن کسی را [چیزی را]
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
gulls U ادم ساده لوح و زود باور
inconceivable U غیر قابل ادراک باور نکردنی
gull U ادم ساده لوح و زود باور
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
I am late. U من دیر کردم.
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
i asked him a question U پرسشی از او کردم
eureka U >من کشف کردم <
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
i hid my self U را پنهان کردم
iwas late U دیر کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com