Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
i shall go
U
خواهم رفت
i shall be
U
خواهم بود
to beg your pardon
U
پوزش می خواهم
to beg your pardon
U
معذرت می خواهم
excuse me
U
پوزش می خواهم
i will go
U
خواهم رفت
Please excuse me .
U
عذرمی خواهم ( ببخشید )
I'd like to see Mr. ...
U
من می خواهم آقای ... را ببینم.
he said i will come
U
اوگفت خواهم امد
he said he shoued go
U
اوگفت خواهم رفت
he said
U
گفت که خواهم امد
he said
U
گفت خواهم امد
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
will
U
فعل کمکی "خواهم "
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
I want to take a couple of days off .
U
یک ردوروز مرخصی می خواهم
I am thinking of your own good.
U
من خو بی شما رامی خواهم
i will see sbout it
U
من به ان رسیدگی خواهم کرد
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را تائید کنم.
i wish you happiness
U
خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I ll pay him back in his own coin .
U
حقش را کف دستش خواهم گذارد
I would like to have something to drink .
U
می خواهم گلویی تازه کنم
I dont know and I dont want to know .
U
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i will return his kindness
U
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to see Mr. ...
U
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No harm meant!
U
نمی خواهم توهین کنم!
I'll look into the matter.
U
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
i beg your pardon
U
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
No offence!
U
نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like a train timetable.
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'll be at home today .
U
امروز منزل خواهم بود
i will send him my book
U
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.
U
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
i will speak to him about it
U
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i wish you a happy new year
U
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I would like to
[ undress]
take off my clothes.
U
من می خواهم
[لخت بشوم]
لباسهایم را در بیاورم.
I'll do that.
U
من این کار را انجام خواهم داد.
with you
U
بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'll think it over.
U
در این خصوص فکر خواهم کرد.
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
U
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Don't let me keep you.
U
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
per pro
U
بجای
instead of
U
بجای
in return for
U
بجای
in payment of
U
بجای
in lieu of
U
بجای
in his stead
U
بجای او
vices
U
بجای
in the room of
U
بجای
in exchange for
U
بجای
vises
U
بجای
vice-
U
بجای
vice
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
lieu
U
بجای
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
U
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to look at old coins.
U
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want .
U
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
Talking of Europe ,please allow me …
U
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
U
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I wI'll do it on my own responsibility .
U
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I don't want to say anything about that.
U
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I wI'll do that all by myself.
U
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
in place of
U
بجای درعوض
quid pro quos
U
بجای عوض
in somebody's place
U
بجای کسی
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
instead of celebrating
U
بجای جشن
elsewhere
U
بجای دیگر
quid pro quo
U
بجای عوض
stead
U
بجای بعوض
instead
U
بجای اینکه
for
U
بجای از طرف
You have to listen to me.
U
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
It makes me sick just thinking about it!
U
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I'll get you all fixed up.
U
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
U
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
back to your seats
U
برگردید بجای خود
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
on your marks
U
فرمان بجای خود
take your mirks
U
فرمان بجای خود
I wI'll go flat out to do it.
U
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ventriloquistic
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
scratch pads
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
anti
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anth
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
netball
U
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
jelutong
U
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag
U
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum
U
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri
U
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
partial carry
U
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com