English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lusus natarae U بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
lusus naturae U بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
qualities U طبیعت
quality U طبیعت
inclination U طبیعت
physios U طبیعت
natures U طبیعت
temperaments U طبیعت
Mother Nature U طبیعت
consubstantial U هم طبیعت
temperament U طبیعت
physio U طبیعت
nature U طبیعت
earthiness U طبیعت خاکی
cycle of water U گردش اب در طبیعت
natural endowments U بخششهای طبیعت
tao U مسیر طبیعت
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
metaphsical U طبیعت حکمتی
gift of nature U نعمت طبیعت
landscape architecture U معماری طبیعت
lusus natarae U غرابت طبیعت
freaks of nature U غرائب طبیعت
hyperphysical U فوق طبیعت
hyperphyscal U مافوق طبیعت
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
hu man nature U طبیعت انسانی
lusus naturae U غرابت طبیعت
gift of nature U هدیه طبیعت
animality U طبیعت حیوانی
naturalist U طبیعت شناس
naturalists U طبیعت شناس
naturalists U طبیعت گرا
naturalist U طبیعت گرا
natures U طبیعت سرشت
nature U طبیعت سرشت
naturalism U طبیعت پردازی
naturalism U طبیعت گرایی
human nature U طبیعت انسان
still life U طبیعت بیجان
navigate U طبیعت ذات
navigated U طبیعت ذات
navigates U طبیعت ذات
against nature U مخالف طبیعت
navigating U طبیعت ذات
Mother Nature U طبیعت مهربان
second nature U طبیعت ثانوی
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
i knocked at the door U دق الباب کردم
iwas late U دیر کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
i hid my self U را پنهان کردم
eureka U >من کشف کردم <
i asked him a question U پرسشی از او کردم
I am late. U من دیر کردم.
natural selection U فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
natural phenomena U حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
all nature looked green U طبیعت سراسر سبز بود
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
metaphisical U مربوط به علم ماوراء طبیعت
fantasticality U طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
humanist U مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
Pre-Raphaelite U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
anthropogenic U مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
anthroposophy U علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
nature [of things] U سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
earthliness U دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com