English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
source U منبع منشاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
root of title U منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source U منبع خطی منبع شبکه
parent U منشاء
fountain U منشاء
fountains U منشاء
provenance U منشاء
origin U منشاء
paternity U منشاء
origins U منشاء
source U منشاء
root of title U منشاء مالکیت
germs U ریشه منشاء
germ U ریشه منشاء
data origination U سر منشاء داده ها
cause of claim U منشاء دعوی
parent U والدین منشاء
message source U منشاء پیام
fatherhood U منشاء اصل
phytogenic U دارای منشاء گیاهی
gastrogenic U دارای منشاء معدی
grass roots U اجتماع محلی منشاء
gastrogenous U دارای منشاء معدی
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
fountain U منبع
receptacles U منبع
cisterns U منبع اب
receptacle U منبع
cistern U منبع اب
origins U منبع
origin U منبع
references U منبع
reference U منبع
pool U منبع
pooled U منبع
water supply U منبع اب
water supplies U منبع اب
fount U منبع
resource U منبع
fountains U منبع
cistern U منبع
cisterns U منبع
hotbeds U منبع
hotbed U منبع
head spring U منبع
pools U منبع
source code U کد منبع
resourc U منبع
supply U منبع
water system U منبع اب
supplying U منبع
wellspring U منبع
small reservoir at well top U منبع
supplied U منبع
source U منبع
rootstock U منبع
source register U ثبات منبع
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
source listing U لیست منبع
agency of communications U منبع ارتباط
aliunde U از منبع دیگر
source language U زبان منبع
source document U سند منبع
source routine U روال منبع
store of value U منبع ارزش
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
wellhead U منبع چشمه
voltage source U منبع الکتریسیته
voltage source U منبع قدرت
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
voltage source U منبع ولتاژ
attack origine U محل یا منبع تک
system resource U منبع سیستم
resource U منبع ممر
source data U دادههای منبع
cold body U منبع سرد
illuminant U منبع نور
image source U منبع تصویر
radiation source U منبع تشعشع
incandescent source U منبع ملتهب
information source U منبع اطلاعات
power supply U منبع انرژی
power supply U منبع تغذیه
power supplay U منبع تغذیه
power source U منبع قدرت
neutron source U منبع نوترون
isogenous U دارای یک منبع
light point U منبع روشنایی
message source U منبع پیام
mains supply U منبع شبکه
light source U منبع نور
lighting source U منبع روشنایی
heat supply U منبع حرارتی
resource allocation U اختصاص منبع
cold water supply U منبع ابسرد
cooling water supply U منبع اب سرد
current supply U منبع جریان
source computer U کامپیوتر منبع
data source U منبع داده
electron emitter U منبع الکترون
elevated tanke U منبع اب هوائی
elevator boot U منبع بالابر
energizer U منبع انرژی
excitation source U منبع برانگیختگی
second source U منبع دوم
fountainhead U منبع خبر
power supplay U منبع قدرت
resource sharing U اشتراک منبع
resource management U مدیریت منبع
resource file U فایل منبع
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
magnetic storage U منبع مغناطیسی
source U منبع برق
original U منبع سرچشمه
originals U منبع سرچشمه
authority U منبع موثق
energy supply U منبع انرژی
mine U منبع مامن
mined U منبع مامن
mines U منبع مامن
noise U منبع تغذیه
noises U منبع تغذیه
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
adscititious U دارای منبع خارجی
gravy train U منبع در امد نامشروع
low frequency source U منبع فرکانس پایین
voltage source U منبع فشار الکتریکی
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
source listing U لیست برداری منبع
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
candlepower U شدت نور یک منبع
bonanzas U منبع عایدی مهم
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
line source U منبع خطی شکل
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
cistern U حوضچه ارامش منبع
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
light source colour U رنگ منبع نور
authority U منبع صحیح و موثق
bonanza U منبع عایدی مهم
welding source U منبع جریان جوش
power supply switch U کلید منبع تغذیه
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
site of the find U منبع [باستان شناسی]
archeological site U منبع [باستان شناسی]
cisterns U حوضچه ارامش منبع
radix U پایه منبع اصلی
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
source data automation U خودکاری داده منبع
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply cable U کابل منبع تغذیه
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
gravy trains U منبع در امد نامشروع
x ray source U منبع اشعه رونتگن
goldmine U منبع در آمد سرشار
provenance U منبع [باستان شناسی]
goldmines U منبع در آمد سرشار
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com