English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonrenewable resources U منابع غیر قابل تجدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
Other Matches
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
revolving U قابل تجدید
revisable U قابل تجدید نظر
ervolving credit U اعتبار قابل تجدید
renewal index U شاخص قابل تجدید
revolving credit U اعتبار قابل تجدید
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
resources U منابع
sources U منابع
revenue sources U منابع درامد
allocation of resources U تخصیص منابع
fixed resources U منابع ثابت
fixed inputs U منابع ثابت
complementary resources U منابع مکمل
allotments U منابع اختصاصی
resource endowment U منابع طبیعی
military resources U منابع نظامی
resource sharing U اشتراک در منابع
human resources U منابع انسانی
control of resources U نظارت بر منابع
natural sources U منابع طبیعی
control of resources U کنترل منابع
economic resources U منابع اقتصادی
overhead U منابع حاشیهای
sourcing U منابع یابی
scarce resources U منابع کمیاب
sources law U منابع حقوق
resource allocation U تخصیص منابع
resource deallocation U بازستانی منابع
meanest U منابع درامد
meaner U منابع درامد
mean U منابع درامد
natural resources U منابع طبیعی
allotment U منابع اختصاصی
unused resources U منابع بیکار
exhaustable resources U منابع تمام شدنی
unused resources U منابع استفاده نشده
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
nonrenewable resources U منابع تمام شدنی
conservationist U طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists U طرفدارحفظ منابع طبیعی
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
resources U منابع اماد ذخایر
conservation U حفظ منابع طبیعی
sourcing of suppliers U یافتن منابع فروش
inputs U عوامل تولید منابع
software resources U منابع نرم افزار
depletion U کاهش منابع طبیعی
hardware resources U منابع سخت افزاری
gather U دریافت داده از منابع مختلف
mobility U انتقال اسان منابع تولید
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
collections U عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexity U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
complexities U اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
irm U Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
babbled U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babble U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
departmental LAN U چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dowse U پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
allocation U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
overhead U منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
interference U اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
optical U اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
allocations U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocation U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
jobs U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
uniquely U مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
unique U مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
job U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
languages U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
reviewed U تجدید
reviewing U تجدید
review U تجدید
reviews U تجدید
anabiosis U تجدید
recrudescence U تجدید
instauration U تجدید
renews U تجدید
revival U تجدید
turnover U تجدید
neogenesis U تجدید
renewal U تجدید
renewals U تجدید
revivals U تجدید
repetitions U تجدید
refresh U تجدید
repetition U تجدید
renew U تجدید
refreshed U تجدید
refreshes U تجدید
renewing U تجدید
reincarnations U تجدید تجسم
renew U تجدید کردن
revitalization U تجدید حیات
republication U تجدید چاپ
resurgence U تجدید حیات
reviewing U تجدید نظر
rebuilds U تجدید ساخت
reviewing U تجدید نظرکردن
rebuild U تجدید ساخت
revising U تجدید نظر
reviews U تجدید نظرکردن
revisions U تجدید نظر
revisions U تجدید چاپ
rearmament U تجدید تسلیحات
reforms U تجدید نظر
revivor U تجدید مرافعه
reform U تجدید نظر
revision U تجدید چاپ
renascence U تجدید حیات
revisionary U تجدید نظری
revisal U تجدید نظر
renewing U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
renovation U تجدید نظر
reorganization U تجدید سازمان
revision U تجدید نظر
rapporchment U تجدید روابط
remarriage U تجدید فراش
remarriages U تجدید فراش
remarrying U تجدید فراش
renewed U تجدید شده
reunions U تجدید جلسه
reunion U تجدید جلسه
nonrecurring U تجدید نشدنی
reviews U تجدید نظر
reconstruction U تجدید بنا
reinforcement U تجدید قوا
rebirth U تجدید حیات
it is not subject to review U تجدید نظر
recension U تجدید چاپ
recalculation U تجدید محاسبه
revisionist U تجدید نظرخواه
re hearing U تجدید نظر
re hearing U تجدید محاکمه
re establish U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
reproductions U تجدید چاپ
reproduction U تجدید چاپ
reconstructions U تجدید بنا
reconditioning U تجدید امادگی
updating U تجدید برنامه
instaurator U تجدید کننده
reconstitute U تجدید ساخت
reconstituted U تجدید ساخت
reconstitutes U تجدید ساخت
reconstituting U تجدید ساخت
repeats U تکرار تجدید
repeat U تکرار تجدید
re-election U تجدید انتخاب
rebuilt U تجدید بنا
resumption U تجدید شروع
renewable U تجدید شدنی
furbish U تجدید کردن
furbish U تجدید نظرکردن در
furbished U تجدید کردن
recollection U تجدید خاطره
recollections U تجدید خاطره
furbished U تجدید نظرکردن در
furbishes U تجدید کردن
furbishes U تجدید نظرکردن در
furbishing U تجدید کردن
furbishing U تجدید نظرکردن در
re election U تجدید انتخاب
revise U تجدید نظر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com