Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
condemnation
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
confiscates
U
مصادره کردن
confiscate
U
مصادره کردن
confiscating
U
مصادره کردن
fine
U
مصادره کردن
essentials
U
مصادره کردن
sequester
U
مصادره کردن
finest
U
مصادره کردن
fined
U
مصادره کردن
essential
U
مصادره کردن
confiscate
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscating
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscates
U
توقیف کردن مصادره کردن
requisition
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisitioning
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisitioned
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisitions
U
بازگرفتن مصادره کردن
confiscate
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscating
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscates
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
privatising
U
خصوصی کردن
privatization
U
خصوصی کردن
privatised
U
خصوصی کردن
privatises
U
خصوصی کردن
privatize
U
خصوصی کردن
privatizing
U
خصوصی کردن
privatized
U
خصوصی کردن
privatizes
U
خصوصی کردن
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
community property
U
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
private automatic branch exchange
U
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
publicly useful
U
عام المنفعه
of popular utility
U
عام المنفعه
of public utility
U
عام المنفعه
public works
U
امورعام المنفعه
unutilized
U
مسلوب المنفعه
co-operative society
U
موسسهعام المنفعه
public utility
U
عام المنفعه
pf public utility
U
عام المنفعه
non productive
U
مسلوب المنفعه
public utility
U
کار عام المنفعه
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
public works
U
تاسیسات عام المنفعه
civic action
U
امور عام المنفعه
conviction
U
محکومیت
sentencing
U
محکومیت
condemnations
U
محکومیت
condemnation
U
محکومیت
coniviction
U
محکومیت
sentence
U
محکومیت
convictions
U
محکومیت
sentences
U
محکومیت
utility vehicle
U
وسیله نقلیه عام المنفعه
guiltiness
U
محکومیت بزهکاری
convictions
U
محکومیت مجرمیت
foredoom
U
محکومیت قبلی
conviction
U
محکومیت مجرمیت
reconviction
U
محکومیت مجدد
proscription
U
تبعید محکومیت
criminal conviction
U
محکومیت جنایی
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
state aid
U
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
contribution
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
self condemnation
U
محکوم ساختن نفس محکومیت وجدایی
sequestration
U
مصادره
sequestrate
U
مصادره
impressment
U
مصادره
seizing
U
مصادره
confiscator
U
مصادره گر
forfeiture
U
مصادره
confiscation
U
مصادره
expropriation
U
مصادره
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
confiscate
U
مصادره حراج
confiscates
U
مصادره حراج
confiscation of property
U
مصادره مال
call into requisition
U
به مصادره گرفتن
put into requisition
U
به مصادره گرفتن
imprest
U
مصادره مساعده
confiscating
U
مصادره حراج
confiscation
U
مصادره یا ضبط
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
confiscation
U
مصادره و ضبط توسط دولت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
impressmeat
U
مصادره وادارسازی بخدمت لشکری یادریایی
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
privateer
U
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
chattels
U
اموال
things
U
اموال
cattles
U
اموال
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
state property
U
اموال عمومی
things in action
U
اموال دینی
stolen goods
U
اموال مسروقه
financial property
U
اموال پولی
fungible
U
اموال مثلی
tangible property
U
اموال ملموس
class i property
U
اموال طبقه 1
class ii property
U
اموال طبقه 2
paraphernalia
U
اموال شخصی زن
tangible property
U
اموال عینی
chattel
U
اموال منقول
things in possession
U
اموال عینی
installation property
U
اموال قسمت
capital assets
U
اموال سرمایهای
personalty
U
اموال شخصی
inventory
U
صورت اموال
property voucher
U
سند اموال
distraint
U
توقیف اموال
distrain
U
ضبط اموال
users
U
انتفاع از اموال
property officer
U
افسر اموال
user
U
انتفاع از اموال
assets
U
مال و اموال
post property
U
اموال پادگانی
personal property
U
اموال شخصی
real property
U
اموال غیرمنقول
separate estate
U
اموال شخصی زن
property book
U
دفتر اموال
post property
U
اموال پادگان
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
article of roup
U
اموال مورد حراج
goods and chattels
U
اموال و دارائیهای منقول
sequestration
U
حکم توقیف اموال
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
goods of perishable nature
U
اموال سریع الفساد
fixed property
U
اموال غیر منقول
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
property officer
U
افسر ذیحساب اموال
property of unknown ownership
U
اموال مجهول المالک
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
fisc
U
اموال ضبط شده
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
appropriation bill
U
صورت ضبط اموال
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
letters of marque
U
حکم ضبط اموال بیگانگان
foreign
U
توقیف اموال مدیون خارجی
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
U
دفتر افسر ذیحساب اموال
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
total loss
U
نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
occupancy
U
تملک اموال بلا صاحب متصرف
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
angary
U
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
praemunire
U
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
private
U
خصوصی
privates
U
خصوصی
personal
U
خصوصی
private line
U
خط خصوصی
informal
U
خصوصی
subrosa
U
خصوصی
jackes
U
خصوصی
off the record
<idiom>
U
خصوصی
necessary house
U
خصوصی
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com