Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
latifundium
U
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
agribusiness
U
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology
U
روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
elevator
U
انبار غله |
[کشاورزی]
| جای غله خیز
[کشاورزی]
physiatrics
U
درمان امراض باوسایل طبیعی
expressage
U
حمل یافرستادن باوسایل تندرو
scuba dive
U
فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
spinning
U
پرتاب نخ و قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spin casting
U
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
mechanical sweep
U
مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
bleach
U
سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleached
U
سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
bleaches
U
سفید شدن بوسیله شستن باوسایل شیمیایی
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
visual interceptor
U
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
agricultural
U
کشاورزی
husbandry
U
کشاورزی
plantership
U
کشاورزی
rural
U
کشاورزی
tillage
U
کشاورزی
agriculture
U
کشاورزی
arboretum
U
کشاورزی
agronomy
U
کشاورزی
agronomic
U
کشاورزی
farming
U
کشاورزی
agricultural credit
U
اعتبار کشاورزی
agricultral waste
U
پسماند کشاورزی
agricultural cooperatives
U
تعاونیهای کشاورزی
agricultural implements
U
الات کشاورزی
extensive agriculture
U
کشاورزی سطحی
extensive agriculture
U
کشاورزی وسیع
vegetable soil
U
خاک کشاورزی
to follow the plough
U
کشاورزی کردن
agricultural revolution
U
انقلاب کشاورزی
farming
U
کشاورزی برزیگری
agricultural projects
U
طرحهای کشاورزی
agriculture
U
کشاورزی برزگری
agricultural products
U
محصولات کشاورزی
agricultural pollution
U
الودگی کشاورزی
agricultural economics
U
اقتصاد کشاورزی
agricultural investigation
U
تجسسات کشاورزی
manure
U
کود کشاورزی
agricultural fluctuations
U
نوسانهای کشاورزی
agricultural sector
U
بخش کشاورزی
farm labors
U
کارگران کشاورزی
farm yields
U
بازده کشاورزی
farm surplus
U
مازاد کشاورزی
slaves
U
برده
slaved
U
برده
slave
U
برده
slaving
U
برده
wrapt
U
برده
serf
U
برده
villains
U
برده
serfs
U
برده
villain
U
برده
bondsman
U
برده
bondservant
U
برده
male salve
U
برده
bondman
U
برده
sovkhoz
U
موسسه کشاورزی وروستایی
raw produce
U
محصول طبیعی یا کشاورزی
outturn
U
محصول کشاورزی یاصنعتی
elevator
U
انبار دانه
[کشاورزی]
hay loader
U
لودر یونجه
[کشاورزی]
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
geoponic
U
مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
agricultural support policy
U
سیاست حمایت از کشاورزی
agriculturalist
U
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
agriculturist
U
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agroecosystem
U
بوم سازگان کشاورزی
agricultural extension services
U
خدمات ترویج کشاورزی
agricultural mechanization
U
ماشینی کردن کشاورزی
ageicultural
U
مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
anticrop agent
U
عامل ضدمحصولات کشاورزی
georgic
U
وابسته به کشاورزی روستایی
slave computer
U
کامپیوتر برده
enslaves
U
برده کردن
conspicuious consumption
U
بکار برده شد
dealing in slaves
U
برده فروشی
above
U
نام برده
manumission
U
ازادی برده
slave trade
U
برده فروشی
mameluke
U
برده بنده
master slave
U
ارباب و برده
allottee
U
سهم برده
escaped slave
U
برده فراری
overwrought
U
کار برده
slavery
U
برده داری
slave merchant
U
برده فروش
slaveholder
U
برده دار
slaveholding
U
برده داری
enslaved
U
برده کردن
enslave
U
برده کردن
enslaving
U
برده کردن
slaver
U
برده فروش
slaver
U
تاجر برده
named
U
نام برده
abrogates
U
از میان برده
abrogate
U
از میان برده
slaveholding
U
مالکیت برده
slaveholder
U
صاحب برده
He reanimated the Iranian agriculture.
U
کشاورزی ایران رازنده کرد
farm price supports
U
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
agricultural labor productivity
U
بهره دهی کارگر کشاورزی
hacienda
U
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
rapt
U
برده شده مجذوب
echeloned displacement
U
تغییرموضع رده برده
bond servant
U
برده بدون مزدواجرت
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
setting free
U
ازاد کردن برده
named here under
U
نام برده درزیر
master slave system
U
سیستم ارباب و برده
above named
U
نام برده شده
manumission
U
ازاد کردن برده
emancipation
U
ازاد کردن برده
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
agricultural price policy
U
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
granger
U
عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
basic crops
U
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
lastmentioned
U
اخر از همه نام برده
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
holandric
U
منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
combined harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
extensive cultivation
U
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
love set
U
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
His name is never mentioned anywhere .
U
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
slave driver
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave drivers
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
photoresist
U
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
in tow
<idiom>
U
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
built up frog
U
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
dense binary code
U
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bar winding
U
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
beansprout
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
reentrant
U
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
leviathan
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
beansprouts
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
liberty party
U
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
leviathans
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
newton raphson
U
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
bed plate
U
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
fet
U
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
food and agricultural organization
U
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
dictatorship
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
first generation
U
اولیه
initials
U
اولیه
earliest
U
اولیه
early
U
اولیه
primitive
U
اولیه
primal
U
اولیه
elementary
U
اولیه
initialling
U
اولیه
initialed
U
اولیه
initial
U
اولیه
dispersion
U
اولیه
initialing
U
اولیه
initialled
U
اولیه
raw
U
اولیه
basics
U
اولیه
primeval
U
اولیه
preliminaries
U
اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com