English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
rated value U مقدار نامی
maximum value U مقدار حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
calumnies U بد نامی
calumny U بد نامی
depravation U بد نامی
depravement U بد نامی
illustrious U نامی
ignominy U بد نامی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
rated output U توان نامی
rated fatigue limit U حد دوام نامی
famous U معروف نامی
nominal frequency U فرکانس نامی
design size U اندازه نامی
patronymic U پدر نامی
matronymic U مادر نامی
nominal length U طول نامی
allocated time U زمان نامی
nominal size U اندازه نامی
nominal diameter U قطر نامی
to be called U به نامی خوانده شدن
rated pay load U بار مفید نامی
toponymic U وابسته به مکان نامی
anomia U زبان پریشی نامی
impedance voltage U ولتاژاتصال کوتاه نامی
motor rating U توان نامی موتور
nominal bandwidth U پهنای باند نامی
traducement U بدنام سازی بد نامی
frequency range U حیطه فرکانس نامی
frequency range U محدوده فرکانس نامی
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
color anomia U زبان پریشی نامی رنگها
hercules U پهلوان نامی اساطیریونان و روم
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
heraclidae U اولادهرکول پهلوان نامی یونان
cock a doodle doo U نامی که بچه بخروس میدهد
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
shaken U وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy U ذکر اسامی نواحی مکان نامی
the porch U رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
symbolic U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
log in name U نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolically U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
big five U بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs U بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
outside U حداکثر
outsides U حداکثر
peaks U حداکثر
peaking U حداکثر
peak U حداکثر
endurance U حداکثر
maximum U حداکثر
maximal U حداکثر
uttermost U حداکثر
data aggregate U مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum moment U حداکثر لنگر
peaks U حداکثر کاکل
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
peak U حداکثر کاکل
maximum demand U بار حداکثر
payloads U حداکثر بار
maximum duration U زمان حداکثر
high tide U حداکثر مد دریا
high tides U حداکثر مد دریا
peak load U بار حداکثر
maximum load U بار حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum detector U اشکارساز حداکثر
payload U حداکثر بار
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum current U جریان حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximal U وابسته به حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum work U کار حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum output U خروجی حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum performance U عملکرد حداکثر
peak load U حداکثر بار
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
supercharge U خرج حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
submaximal U زیر حداکثر
full bore U حداکثر تلاش
full speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
peak current U جریان حداکثر
wage ceiling U حداکثر دستمزد
flank speed U حداکثر سرعت
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
maxvo U حداکثر توان هوازی
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength U طول موج حداکثر
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
breaking load U حداکثر تحمل بار
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
low tide U حداکثر جذر دریا
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum load U بار گذاری حداکثر
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
flank speed U حداکثر سرعت قایق
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com