English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transmittance U مقدار عبور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
transmissions U عبور
transmission U عبور
fording U عبور از اب
passage of lines U عبور از خط
tolling U حق عبور
tolls U حق عبور
rights of way U حق عبور
crossing U عبور
right of way U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
transit U عبور
toll U حق عبور
right of passage U حق عبور
passages U حق عبور
passage U حق عبور
passages U عبور
cross-Channel U عبور
road haulage U حق عبور
transmittance U عبور
passage U عبور
transmittancy U عبور
transmittal U عبور
safe conducts U رخصت عبور
passageway U محل عبور
safe-conducts U رخصت عبور
ford U محل عبور
cruises U عبور کردن
passageways U محل عبور
cruised U عبور کردن
cruise U عبور کردن
thoroughfares U راه عبور
thoroughfare U راه عبور
forded U محل عبور
passable U قابل عبور
communication U عبور اطلاعات
fords U محل عبور
password U اسم عبور
passwords U اسم عبور
passed U عبور کردن
toll U عوارض عبور
passed U گذر عبور
passes U اجازه عبور
passed U کلمه عبور
passes U کلمه عبور
passed U اجازه عبور
passes U عبور کردن
tolling U عوارض عبور
pass U عبور کردن
pass U گذر عبور
safe conduct U رخصت عبور
pass U کلمه عبور
pass U اجازه عبور
transit U عبور کردن
transit U راه عبور
tolls U عوارض عبور
passes U گذر عبور
traject U عبور گذرگاه
trafficability U قابلیت عبور
through traffic U عبور یکسره
tessera U کلمه عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
practicableness U قابلیت عبور
penstock U مجرای عبور اب
passavani U سند عبور
overfly U عبور کردن
oil passage U عبور روغن
light passing U عبور نور
laissez passer U پروانه عبور
transduction U انقال عبور
transit bill U اجازه عبور
transit bill U پروانه عبور
wading crossing U عبور از پایاب
traversable U قابل عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
transmission grating U شبکه عبور
transmission factor U ضریب عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transit time U زمان عبور
transit time U مدت عبور
transit error U خطای عبور
highway user tax U مالیات حق عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
traversed U عبور کردن
traverse U عبور کردن
fleets U عبور سریع
fleet U عبور سریع
faring U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fare U هزینه عبور
crossest U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
cross U عبور کردن
traverses U عبور کردن
traversing U عبور کردن
fordless U غیرقابل عبور
fordable U قابل عبور
fordability U قابلیت عبور
electron transition U عبور الکترون
deep fording U عبور از اب عمیق
current passage U عبور جریان
crossing the line U عبور از خط استوا
crossing the line U عبور از استوا
crossing area U منطقه عبور
counter sign U اسم عبور
conge U اجازه عبور
band pass U نوار عبور
cruising U عبور کردن
trafficking U عبور و مرور
traffics U عبور و مرور
passage U عبور سفر
traffic U عبور و مرور
trafficked U عبور و مرور
passage U اجازه عبور
passage U راه عبور
passages U راه عبور
passages U اجازه عبور
passages U عبور سفر
time distance U زمان عبور ستون
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
transcutaneous U عبور کننده از پوست
traject U از محلی عبور کردن
slotting U مجرای عبور روغن
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
traffic sign U علامت عبور و مرور
slot U مجرای عبور روغن
trafficability U قابلیت عبور ومرور
passwords U اسم شب کلمه عبور
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
traffic control U کنترل عبور و مرور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
way U راه عبور گذرگاه
traffic lane U مسیر عبور و مرور
vapor trail U مسیر عبور بخار
traffic intensity U شدت عبور و مرور
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
traffic flow U کشش عبور ومرور
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
transilluminate U عبور نور از یک عضو
slots U مجرای عبور روغن
transduction U عبور از ماوراء چیزی
wall entrance U عبور از داخل دیوار
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U تکاشف عبور و مرور
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
light transition loss U تلف عبور نور
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
cuts U عبور کردن گذاشتن
crossing site U محل عبور اجباری
cut U عبور کردن گذاشتن
electron transit time U زمان عبور الکترون
impassable U غیر قابل عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
practicably U بطور قابل عبور
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
passtime U زمان عبور ستون
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
controlled passing U عبور کنترل شده
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
password U اسم شب کلمه عبور
ship influence U تاثیر عبور کشتی
sally port U دروازه عبور از قلعه
road time U زمان عبور از جاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com