English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
wardenship U مقام ریاست
speakership U مقام ریاست مجلس
presidentship U مقام ریاست جمهور
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
the common wealth of england U جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
pontificate U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificated U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificates U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificating U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
republics U جمهوری
republic U جمهوری
Republican U جمهوری خواه
presidential government U حکومت جمهوری
Slovakia U جمهوری اسلواکی
stated U جمهوری کشور
Estonia U جمهوری استونیا
Republicans U جمهوری خواه
proclamation of the republic U اعلان جمهوری
Slovenia U جمهوری اسلوونی
Lithuania U جمهوری لیتوانی
states U جمهوری کشور
state- U جمهوری کشور
state U جمهوری کشور
respublica U کشور جمهوری
respublica U جمهوری کشور
Yugoslavia U جمهوری یوگسلاوی
Ukraine U جمهوری اوکراین
stating U جمهوری کشور
repulican U جمهوری خواه
Republicans U جمهوری گروهی
republicanize U جمهوری کردن
Azerbaijan U جمهوری آذربایجان
Republican U جمهوری گروهی
Macedonia U جمهوری مقدونیه
Dominican Republic U کشور جمهوری دمینیکان
common wealth U رفاه عمومی جمهوری
united arab republic U جمهوری متحده عربی
Panama U کشور جمهوری پاناما
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
repulican U عضو حزب جمهوری خواه
Baku U شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
latvian U اهل کشور جمهوری واقع برخلیج ریگا
Latvia U جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
Serbia U کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
chairmanship U ریاست
generalship U ریاست
headships U ریاست
superiority U ریاست
matronhood U ریاست
matronship U ریاست
managership U ریاست
administratorship U ریاست
directorships U ریاست
headship U ریاست
chairmanships U ریاست
presidentship U ریاست
principalship U ریاست
managerial U ریاست
presidency U ریاست
superintendence U ریاست
directorship U ریاست
vice president U نیابت ریاست
prefecture U اداره ریاست
to take the lead U ریاست کردن
to fill the chair U ریاست کردن
patriarchate U ریاست طایفه
patriarchate U ریاست خانواده
superintendency U ریاست مدیریت
superintendence U ریاست مدیریت
postmastership U ریاست پست
mayorship U ریاست شهرداری
abbay U ریاست دیر
superintend U ریاست کردن
magistrature U ریاست کلانتری
superintending U ریاست کردن
superintends U ریاست کردن
captainship U ریاست بزرگتری
command of execution U ریاست اجرایی
chieftaincy U ریاست قبیله
captaincy U ریاست بزرگتری
abbotship U ریاست دیر
matronize U ریاست کردن
chieftainship U ریاست قبیله
superintended U ریاست کردن
mayoralty U ریاست شهرداری
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
presidential U وابسته به ریاست جمهور
bossiness U متمایل به ریاست مابی
bossy U متمایل به ریاست مابی
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
prioship U سمت ریاست دیر
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
he has passed the chair U ریاست داشته است
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
bogota U نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
office U مقام
standing U مقام
function U مقام
offices U مقام
functioned U مقام
functions U مقام
paripassu U هم مقام
stand U مقام
position U مقام
positioned U مقام
status U مقام
stage U مقام
rete U مقام
eminence U مقام
eminency U مقام
equipotential U هم مقام
pank U مقام
stature U مقام
foothole U مقام
stages U مقام
connection U مقام
places U مقام
pew U مقام
opposite number U هم مقام
pews U مقام
connexions U مقام
settings U مقام
place U مقام
authority U مقام
placing U مقام
setting U مقام
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
locumtenens U قائم مقام
rank U سلسله مقام
khedivate U مقام خدیو
knight errantry U مقام سلحشوری
surrogate U قائم مقام
in power U صاحب مقام
papacy U مقام پاپی
kaiserdom U مقام قیصر
khediviate U مقام خدیو
kingship U مقام سلطنت
surrogates U قائم مقام
positioned U مرتبه مقام
A musical tone . U مقام ( درموسیقی )
Highnesses U بلندی مقام
position U مرتبه مقام
dignitary U عالی مقام
dignitaries U عالی مقام
Highness U بلندی مقام
deputy U قائم مقام
deputies U قائم مقام
oldman U مقام فرماندهی
marquess U مقام مارکیز
priesthood U مقام کشیش
man of place U صاحب مقام
marquises U مقام مارکیز
mastership U مقام استادی
infra dig U دون مقام
men of position U صاحبان مقام
officeholder U شاغل مقام
marquis U مقام مارکیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com