English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
things U اموال
cattles U اموال
chattels U اموال
chattel U اموال منقول
real property U اموال غیرمنقول
property voucher U سند اموال
property officer U افسر اموال
post property U اموال پادگانی
users U انتفاع از اموال
property book U دفتر اموال
post property U اموال پادگان
distrain U ضبط اموال
distraint U توقیف اموال
personal property U اموال شخصی
personalty U اموال شخصی
user U انتفاع از اموال
assets U مال و اموال
financial property U اموال پولی
tangible property U اموال عینی
separate estate U اموال شخصی زن
tangible property U اموال ملموس
capital assets U اموال سرمایهای
state property U اموال عمومی
fungible U اموال مثلی
paraphernalia U اموال شخصی زن
inventory U صورت اموال
class ii property U اموال طبقه 2
class i property U اموال طبقه 1
things in possession U اموال عینی
installation property U اموال قسمت
things in action U اموال دینی
stolen goods U اموال مسروقه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
fixed property U اموال غیر منقول
inventory U فهرست اموال سیاهه
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
article of roup U اموال مورد حراج
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
offences against property U جرائم بر علیه اموال
sequestration U حکم توقیف اموال
fisc U اموال ضبط شده
property officer U افسر ذیحساب اموال
appropriation bill U صورت ضبط اموال
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
responsive U مسئول
warden U مسئول
responsible <adj.> U مسئول
liable U مسئول
responsible U مسئول
frankpledge U مسئول
accountable U مسئول
answerable U مسئول
in charge <adj.> U مسئول
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvage U اموال نجات یافته از خطر
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
furnace man U مسئول کوره
account U مسئول بودن
officer in charge U افسر مسئول
furnace attendant U مسئول کوره
accountable U مسئول حساب
issue commissary U مسئول توزیع
data administrator U مسئول داده ها
cryptographer U مسئول رمز
helmsman U مسئول سکان
helmsmen U مسئول سکان
officer on duty U افسر مسئول
lineman's plier U انبردست مسئول خط
liable for damages U مسئول خسارات
purchasing officer U مسئول خرید
undertaker U جواب گو مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
custodians U مسئول سرپرست
custodians U مسئول مرموزات
custodian U مسئول سرپرست
cupola tender U مسئول کوره
undertaking U جواب گو مسئول
in charge <idiom> U مسئول بودن
Not my department. <idiom> U من مسئول نیستم.
to hold responsible U مسئول قراردادن
That's not my province. U من مسئول آن نیستم.
to hold responsible U مسئول کردن
authoring system U سیستم مسئول
wagon master U مسئول واگن
custodian U مسئول مرموزات
supplies officer U مسئول مواد
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
have a hand in <idiom> U مسئول کاری شدن
corespondent U مسئول جواب گویی
be to blame <idiom> U مسئول کارزشت بودن
officer in charge U افسر مسئول اجرا
irresponsible U غیر مسئول نامعتبر
captain of the top U مسئول گروه کار
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
irresponsibly U بطور غیر مسئول
tallyman U مسئول کنترل محموله
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
demolition firing party U گروه مسئول انفجارخرج
shipment sponsor U مسئول ارسال کالاها
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
make one's bed and lie in it <idiom> U مسئول انجام کاری بودن
detail officer U افسر مسئول گروه بیگاری
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
range officer U افسر مسئول میدان تیر
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
shipment unit U یکان مسئول ارسال کالاها
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
every man is a for his action U هرکس مسئول کردارخویش است
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
brakeman U مسئول ترمز در تیم لوژسواری
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
self-service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
coordinated procurement assigness U شعبه مسئول خرید کلی اماد
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
burdened U مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
mensch U [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
self service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
flight sister U افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
interceptor controller U افسر مسئول پست استراق سمع
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
section gang U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
section crew U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
general delivery U بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
fcc U CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com