English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purporst U مفاد ادعا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
purport U مفاد
contenting U مفاد
meaning U مفاد
tenor U مفاد
senses U مفاد
contexts U مفاد
context U مفاد
content U مفاد
meanings U مفاد
interpretation U مفاد
interpretations U مفاد
contents U مفاد
texts U مفاد
text U مفاد
sense U مفاد
intent U مفاد
sensed U مفاد
tenors U مفاد
purposes U مفاد
purpose U مفاد
signification U مفاد
purported U مفاد
significance U مفاد
disposittions U مفاد
contexture U مفاد
purporting U مفاد
purports U مفاد
substance U مفاد مفهوم
substances U مفاد مفهوم
subsistance U جوهر مفاد
stipulation of a contract U مفاد قرارداد
scope U منظور مفاد
senses U معنی مفاد مدلول
algebraic language U زبان با مفاد آزاد
sensed U معنی مفاد مدلول
sense U معنی مفاد مدلول
promulgation of treaty U اعلام مفاد معاهده
at the specified tenor U بر حسب مفاد مشخص
tenors U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
tenor U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
posit U ادعا
cl U ادعا
averment U ادعا
pleas U ادعا
plea U ادعا
asseveration U ادعا
unassuming U بی ادعا
postulated U ادعا
protestations U ادعا
protestation U ادعا
pretension U ادعا
pretensions U ادعا
claims U ادعا
claimed U ادعا
claiming U ادعا
allegations U ادعا
postulating U ادعا
postulates U ادعا
allegation U ادعا
assertion U ادعا
claim U ادعا
postulate U ادعا
pretense U بهانه ادعا
assertive U ادعا کننده
to put in for U ادعا کردن
professed U ادعا شده
lay claim to U ادعا کردن
bill of indicment U ادعا نامه
reclaimable U ادعا پذیر
claimable U قابل ادعا
estopel U مانع ادعا
asserted U ادعا کردن
pretenses U بهانه ادعا
acclaims U ادعا کردن
assert U ادعا کردن
contends U ادعا کردن
contended U ادعا کردن
contend U ادعا کردن
acclaiming U ادعا کردن
acclaimed U ادعا کردن
acclaim U ادعا کردن
assertor U ادعا کننده
pretence U بهانه ادعا
pretences U بهانه ادعا
profess U ادعا کردن
professes U ادعا کردن
asserts U ادعا کردن
asserting U ادعا کردن
professing U ادعا کردن
professes U ادعا یا افهار کردن
professing U ادعا یا افهار کردن
assertion U تایید ادعا افهارنامه
professed love U محبت ادعا شده
profess U ادعا یا افهار کردن
have it <idiom> U گفتن ،ادعا کردن
call someone's bluff <idiom> U ثابت کردن ادعا
burden of proof U مسئوولیت اثبات ادعا
re claim U مجددا ادعا کردن
pretend to U دعوی یا ادعا کردن
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
waiver U صرف نظر کردن از ادعا
disclaimer U رفع کننده ادعا یا مسئولیت
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
disclaimers U رفع کننده ادعا یا مسئولیت
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
bluser out U با لاف گزاف ادعا کردن
i do not pretend to sing well U من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
prescribe to U استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
general act U قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com