English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
magnetizable U مغناطیس پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nuclear magnetic resonance U تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
magnet U مغناطیس
magnetism U مغناطیس
remagnetizer U مغناطیس گر
magnets U مغناطیس
magnetic U مغناطیس
magneto U مغناطیس
magnetzation U مغناطیس
magnetic battery U مغناطیس مرکب
magnetic compensatory U مغناطیس تصحیح
compensating magnet U مغناطیس تصحیح
compound magnet U مغناطیس مرکب
magnotropism U مغناطیس گرایی
magnetism U مغناطیس شناسی
magnetosphere U مغناطیس کره
magnetism U علم مغناطیس
magnetism U درس مغناطیس
magnetosphere U مغناطیس- کره
magnetosphere U مغناطیس- سپهر
natural magnet U مغناطیس طبیعی
animal magnetism U مغناطیس حیوانی
permeance U مغناطیس رسانایی
residual magnetization U مغناطیس مانده
residual magnetism U مغناطیس پس ماند
residual magnetism U مغناطیس مانده
simple magnet U مغناطیس ساده
thermomagnetic U گرما مغناطیس
permeability curve U خم مغناطیس پذیری
mags U مغناطیس agnetic
remanence U مغناطیس مانده
pyromagnetic U گرما- مغناطیس
purity magnet U مغناطیس خلوص
organic magnet U مغناطیس الی
p.m. U مغناطیس پایدار
permanent magnet U مغناطیس پایدار
blow out magnet U مغناطیس جرقه
bar magnet U مغناطیس میلهای
b h cure U خم مغناطیس پذیری
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
plunger magnet U مغناطیس پیستونی
mag U مغناطیس agnetic
ferrimagnetism U فری مغناطیس
magnetization U مغناطیس پذیری
magnetics U علم مغناطیس
demagnetization U مغناطیس زدایی
demagnetization U مغناطیس زدائی
susceptibility U مغناطیس پذیری
demagnetize U زدودن مغناطیس
magnetic susceptibility U مغناطیس پذیری
magnetic explorer U مغناطیس یاب
magnet coil U پیچک مغناطیس
inductometer U مغناطیس سنج
induced magnetism U مغناطیس القایی
elelctromagnetic U الکترو مغناطیس
focusing magnet U مغناطیس تمرکز ده
magnetization U مغناطیس گری
magnetization U مغناطیس گردانی
magnet U مغناطیس پایدار
field coil U پیچک مغناطیس گر
residual magnetic induction U مغناطیس مانده
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
magnetizing current U جریان مغناطیس گر
magnets U مغناطیس پایدار
magnetization work U مغناطیس کنندگی
magnetosphere U کره مغناطیس
magnetometer U مغناطیس سنج
magnetization curve U خم مغناطیس پذیری
magneto U دارای مغناطیس
magnetization U مغناطیس کنندگی
direct current magnet U مغناطیس جریان مستقیم
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
induced magnetism U مغناطیس القاء شده
magnet winding U سیم پیچ مغناطیس
intensity of magnetization U شدت مغناطیس کنندگی
ion trap magnet U مغناطیس یون ربا
intensity of magnetization U شدت مغناطیس گری
impedance magnetometer U مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
magnetizing U مغناطیس کردن یا شدن
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetic potential U نیروی مغناطیس رانی
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
coercive force U نیروی مغناطیس زدا
magnetizability U قابلیت مغناطیس شوندگی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
blue beam magnet U مغناطیس اشعه ابی
magnetizing force U شدت مغناطیس کنندگی
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
magnezation intensity U شدت مغناطیس کنندگی
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
demagnetizing field U میدان مغناطیس زدا
alternating current magnet U مغناطیس جریان متناوب
air magnetic circuit U مدار هوایی مغناطیس
ageing of magnet U پیر شدن مغناطیس
negative pole U قطب منفی مغناطیس
magnetize U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
magnetising U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
magnetised U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
magnetises U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
magnetizes U تبدیل ماده یا شی به مغناطیس
ideal magnetization curve U منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
permanent magnet dynamic U بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
initial susceptibility and permeability U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری اولیه
differential susceptibility and permeabi U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
magnetics U درس الکترومغناطیس مغناطیس شناسی
demagnetizing turns of armature U دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
magnetostriction U تغییر شکل براثر مغناطیس
high frequency biasing U پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
magnetic reversal U عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
magnetized bar U میله مغناطیس شده اهنربای قلمی
compass binnacle U پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
magneto U اهنربای اتش زنه مولد مغناطیس الکتریکی
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
electromagnetic U اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
electromagnet U اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
A magnet attracts iron. U آهن ربا ( مغناطیس ) آهن را جذب می کند
cleavable U رخ پذیر
solvable U حل پذیر
pliable U خم پذیر
soluble U حل پذیر
pi acceptor U پی پذیر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
workable <adj.> U صورت پذیر
makable <adj.> U انجام پذیر
makable <adj.> U اجرا پذیر
maintainable U نگهداشت پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
makable <adj.> U صورت پذیر
absolute <adj.> U چاره نا پذیر
inalienable <adj.> U چاره نا پذیر
workable <adj.> U امکان پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
miscible U امیزش پذیر
executable <adj.> U اجرا پذیر
feasible <adj.> U اجرا پذیر
doable <adj.> U اجرا پذیر
achievable <adj.> U اجرا پذیر
workable <adj.> U انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U اجرا پذیر
executable <adj.> U انجام پذیر
makeable <adj.> U اجرا پذیر
contrivable <adj.> U اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا پذیر
manageable <adj.> U اجرا پذیر
workable <adj.> U اجرا پذیر
miscible U امتزاج پذیر
makable <adj.> U امکان پذیر
indispensable <adj.> U چاره نا پذیر
inevitable <adj.> U چاره نا پذیر
terminable <adj.> U بطلان پذیر
glass jaw U بوکسوراسیب پذیر
healable U درمان پذیر
cancelable [American] <adj.> U بطلان پذیر
improvable U بهبود پذیر
improvably U اصلاح پذیر
impressible U تاثیر پذیر
incompressible U تراکم نا پذیر
incondensable U ناچگال پذیر
increasable U افزایش پذیر
indemonstrable U اثبات نا پذیر
indocile U تعلیم نا پذیر
generable U زایش پذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
rescindable <adj.> U بطلان پذیر
figurable U شکل پذیر
fissile U شکاف پذیر
fissionable U شکافت پذیر
fixable U ثبات پذیر
flexible cable U کابل خم پذیر
flxible U خمش پذیر
cancellable [British] <adj.> U بطلان پذیر
fusible U گداز پذیر
callable <adj.> U بطلان پذیر
annullable <adj.> U بطلان پذیر
irremeable U برگشت نا پذیر
irresoluble U تجیزیه نا پذیر
limitable U محدودیت پذیر
liquefiable U گداز پذیر
dividable [American E] <adj.> U بخش پذیر
divisible <adj.> U بخش پذیر
unalterable <adj.> U چاره نا پذیر
annullable <adj.> U فسخ پذیر
practicable <adj.> U اجرا پذیر
voidable <adj.> U فسخ پذیر
rescindable <adj.> U فسخ پذیر
inexpugnable U شکست نا پذیر
cancellable [British] <adj.> U فسخ پذیر
inextensible U تمدید نا پذیر
inflamable U اشتعال پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com