English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
west U مغرب زمین
occident U مغرب زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
Other Matches
zephyrs U باد مغرب نسیم باد مغرب
zephyr U باد مغرب نسیم باد مغرب
sunset U مغرب
sunsets U مغرب
west <adj.> U مغرب
occident U مغرب
west U مغرب
Morocco U کشور مغرب
wester U باد مغرب
vespers U نماز مغرب
westerly U در جهت مغرب
westbound U مسافر مغرب
hesper U ستاره مغرب
westward U در جهت مغرب
evening pragen U نماز مغرب
westwards U در جهت مغرب
favonian U وابسته به باد مغرب
vesperal U شامگاهی نماز مغرب
lobo U گرگ مغرب امریکا
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
westerns U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westerner U غربی وابسته به مغرب یا باختر
western U غربی وابسته به مغرب یا باختر
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
soils U زمین
soiling U زمین
rooter U زمین کن
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
ground surface U کف زمین
this earthly round U زمین
soil U زمین
norland U زمین
earth U زمین
ground line U خط زمین
graze U زمین
extra terrestrial U زمین
tellus U زمین
grass roots U کف زمین
cinder track U زمین دو
grazed U زمین
grazes U زمین
land U زمین
earths U زمین
earthing U زمین
geodetically U زمین
floors U کف زمین
acres U زمین
cinder tracks U زمین دو
ground U کف زمین
ground U : زمین
lackland U بی زمین
ground U زمین
floor U کف زمین
terrain U زمین
floored U کف زمین
land n U زمین
domains U زمین
fields U زمین
field U زمین
globes U زمین
real estate U زمین
globe U زمین
aerospace U جو زمین
acre U زمین
fielded U زمین
domain U زمین
bad soil U زمین سست
alkali earth U زمین قلیایی
badland U زمین لم یزرع
uplands U زمین کوهستانی
terrain U زمین عملیات
banquette U زمین بلند
barren land U زمین لم یزرع
touchline U خط کنار زمین
border land U زمین مرزی
backfall U زمین خوردگی
axis of earth U محور زمین
vantage ground U زمین سرکوب
upland U زمین بلند
ground level U تراز زمین
basement U زیر زمین
unplayable U زمین نامناسب
upland U زمین کوهستانی
underground water U اب درون زمین
artificial ground U زمین مصنوعی
alkaline earth U زمین قلیایی
uplands U زمین بلند
auger U زمین سوراخ کن
basements U زیر زمین
variable terrain U زمین متغیر
terrain U نوع زمین
touch line U خط کناری زمین
midfield line U خط میانی زمین
certificate of land U قباله زمین
champaign U زمین مرتفع
change court U تعویض زمین
to kiss the ground U زمین بوسیدن
to go to grass U زمین خوردن
compartments of terrain U دهلیزهای زمین
circumnavigate U زمین رادورزدن
to cast oneself down prostrate U زمین بوسیدن
cohesive soil U زمین چسبناک
grounding U زمین کردن
collctive land U زمین مشاع
ground level U سطح زمین
To dig the earth. U زمین را کندن
center stripe U خط میانی زمین
grounding U ایجاد زمین
center line U خط وسط زمین
breaking into the ground U فرورفتن در زمین
terrain U زمین ناحیه
terrain U عوارض زمین
broken country U زمین مضرس
broken country U زمین دوعارضه
broken ground U زمین ناهموار
landward U بسوی زمین
terrestrial U زمین خاکی
cadastral survey U ممیزی زمین
center line U خط میانی زمین
sidelining U خط کنار زمین
to send to grass U زمین زدن
sidelines U خط کنار زمین
sidelined U خط کنار زمین
sideline U خط کنار زمین
collective land U زمین مشاع
zemindar U مالکین زمین
ends U زمین حریف
ended U زمین حریف
grass U زمین چمن
grasses U زمین چمن
end U زمین حریف
cf U مرکز زمین
boggy U زمین باطلاقی
waste land U زمین موات
emblements U حاصل زمین
voltage to ground U ولتاژ زمین
ground-to-air U زمین به هوا
landless U فاقد زمین
volleyball court U زمین والیبال
playground U زمین بازی
playgrounds U زمین بازی
geology U زمین شناسی
zemindar U زمین دارZeland
field hockey U زمین هاکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com