English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reciprocal U معکوس دوجانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
recipocal milling U فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
Other Matches
mutual U دوجانبه
bilateral U دوجانبه
reciprocal U دوجانبه
double faced U دوجانبه
bilateral trade U تجارت دوجانبه
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
bilateral monopoly U انحصار دوجانبه
double action U اقدام دوجانبه
matter of mutual interest U موضوع دارای سود دوجانبه
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
conversing U معکوس
reversed U معکوس
contrary U معکوس
reversible U معکوس
reverse U معکوس
upside down U معکوس
countering U معکوس
countered U معکوس
counter U معکوس
reversals U معکوس
reverses U معکوس
reversing U معکوس
reversal U معکوس
conversed U معکوس
converse U معکوس
converse U :معکوس
vice versa U معکوس
conversely U معکوس
conversing U :معکوس
converts U معکوس
convert U معکوس
converted U معکوس
converting U معکوس
conversed U :معکوس
converses U :معکوس
reversion U معکوس
inverse U معکوس
negative U معکوس
negatives U معکوس
reciprocal U معکوس
obverse U معکوس
converses U معکوس
reversal process U جریان معکوس
reversal film U فیلم معکوس
retroaction U عمل معکوس
back formation U اشتقاق معکوس
back conductance U برقرسانایی معکوس
inverse function U تابع معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
inverse relationship U ارتباط معکوس
inverse voltage U ولتاژ معکوس
invert matrix U ماتریس معکوس
invert suger U قند معکوس
reverse bias U پیشقدر معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
inverse feedback U واخوراند معکوس
inverted file U فایل معکوس
negative correlation U همبستگی معکوس
draw back U کشیدن معکوس
negative caster U گردش معکوس
lateral inversion U معکوس جانبی
negative relation U رابطه معکوس
indian in reverse U هندی معکوس
reverse pitch U گام معکوس
obversion U استنتاج معکوس
backset U معکوس وارونه
invertible U معکوس شدنی
back splice U پیوند معکوس
inverted structure U ساختار معکوس
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
back resistance U مقاومت معکوس
inverter U معکوس کننده
inverted opening U گشایش معکوس
obcordate U قلبی معکوس
reciprocal U متقابل معکوس
reverse gear U دنده معکوس
reverse gears U دنده معکوس
feedback U تزویج معکوس
inverse U واژگونه معکوس
reverse video U ویدئوی معکوس
opposites U روبرو معکوس
reverse U معکوس کننده
reversed U معکوس کننده
countdowns U شمارش معکوس
countdown U شمارش معکوس
reversion U معکوس کردن
back up U معکوس ریختن
back-up U معکوس ریختن
switcheroo U عمل معکوس
opposite U روبرو معکوس
set back U معکوس پس زدن
conversely U بطور معکوس
dis- U معکوس کردن
reversed U معکوس کردن
reverses U معکوس کننده
reverse current U جریان معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
reverse polarity U پلاریته معکوس
reverse slope U شیب معکوس
reverse speed U سرعت معکوس
reverse thrust U تراست معکوس
mirroring U معکوس نمودن
reversing U معکوس کردن
reverses U معکوس کردن
reverse control U کنترل معکوس
reverse U معکوس کردن
reversing U معکوس کننده
What invert sugar U قند معکوس چیست
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
reverse video U صفحه نمایش معکوس
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
retroact U عمل معکوس کردن
obvert U نتیجه معکوس گرفتن از
shift the rudder U معکوس کردن سکان
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
one's complement U معکوس یک عدد دودویی
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
de- U معکوس عمل کردن
inverted file U فایل معکوس شده
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
back titration U تیتر کردن معکوس
retrogresses U ترقی معکوس کردن
retrogressed U ترقی معکوس کردن
backfiring U نتیجه معکوس گرفتن
backfires U نتیجه معکوس گرفتن
backfired U نتیجه معکوس گرفتن
backfire U نتیجه معکوس گرفتن
complement U معکوس یک عدد دودویی
retrogress U ترقی معکوس کردن
retrogressing U ترقی معکوس کردن
back turns of armature U سیمپیچی معکوس ارمیچر
complemented U معکوس یک عدد دودویی
complements U معکوس یک عدد دودویی
complementing U معکوس یک عدد دودویی
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
couple back U معکوس تزویج شدن
double quartan fever U نوبه ربع معکوس
inverting circuit U مدار معکوس کننده
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
high back resistance diode U دیود با مفاومت معکوس بالا
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking U عمل پیمایش معکوس یک لیست
high back resistance diode U دیود با مقاومت معکوس زیاد
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
peak inverse anode voltage U اوج ولتاژ اندی معکوس
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down U از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment U گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator U دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert U معکوس کردن تازه کردن
converted U معکوس کردن تازه کردن
converts U معکوس کردن تازه کردن
converting U معکوس کردن تازه کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com