English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What are you waiting for ? U معطل چه هستی ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at a losses U معطل
pending U معطل
stranded U معطل
To hang about . To be getting nowhere . U ول معطل بودن
lingeringly U معطل کنان
detained U معطل کردن
detains U معطل کردن
detaining U معطل کردن
detain U معطل کردن
to hang about U گشتن معطل شدن
To keep someone waiting . U کسی را معطل کردن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
He held me up [slowed me down] for a long time. U او [مرد] من را خیلی معطل کرد.
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . U برای نان شب معطل مانده ام
My car is held up at the customs . U اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
to keep somebody waiting U کسی را معطل نگه داشتن
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
Get a move on . Expedite it . U اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
being U هستی
essence U هستی
reality U هستی
thou art U تو هستی
realities U هستی
esse U هستی
existences U هستی
existence U هستی
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
The reporter was held at the checkpoint for several hours. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
existentialism U هستی گرایی
realities U هستی اصلیت
Are you hungry? U تو گرسنه هستی؟
extant U دارای هستی
reality U هستی اصلیت
objectivity U هستی واقعیت
All right? U سالم هستی؟
ontology U هستی شناسی
corporality U هستی جسمانی تن
ens U هستی مطلق
existential U مربوط به هستی
individuum U هستی مطلق
ingenerate U هستی دادن
vivifier U هستی بخش
ontologist U هستی شناس
Is everything all right? U سالم هستی؟
to bring existence U هستی دادن
to call into being U هستی دادن
to give being to U هستی بخشیدن
cosmic U مربوط بعالم هستی
raw deal <idiom> U آخر خط ،پایان هستی
inesse U دارای هستی واقعی
ontological U وابسته به هستی شناسی
antitheist U منکر هستی خدا
individuum U هستی تجزیه ناپذیر
substantively U با داشتن هستی جداگانه
pre existence U هستی از پیش ازلیت
cosmic U مربوط به عالم هستی
I want to swim ,are you on ? U اهلش هستی شنا کنیم ؟
You are stll a child in her eyes. U به چشم اوهنوز یک بچه هستی
nirvana U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
being U زمان حال فعل be to هستی
atheistical U مبنی برانکار هستی خدا
nirvanas U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
Very funny ! Ha , ha , ha ! U یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
Are you still around? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
I appreciate your concern, but I'm fine. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com