Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep an oath inviolate
U
معتبر نگه داشتن سوگند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swears
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
substantial
U
معتبر
creditor
U
معتبر
well-thought-of
U
معتبر
well thought of
U
معتبر
authoritative
U
معتبر
standing
U
معتبر
credible
U
معتبر
fiduciary
U
معتبر
liable
U
معتبر
creditable
U
معتبر
authentical
U
معتبر
responsible
U
معتبر
of good standing
U
معتبر
inviolate
U
معتبر
authentic
U
معتبر
of reputation
U
معتبر
trusty
U
معتبر
valid
U
معتبر
valid assumptions
U
فروض معتبر
to be valid
U
معتبر بودن
hold good
U
معتبر بودن
good and svfficient bail
U
ضامن معتبر
accredited
U
مجاز معتبر
validate
U
معتبر ساختن
man of credit
U
شخص معتبر
man of crdit
U
شخص معتبر
to hold water
U
معتبر بودن
validated
U
معتبر ساختن
validates
U
معتبر ساختن
validating
U
معتبر ساختن
faithworthy
U
امین معتبر
accredits
U
معتبر شناختن
dow
U
معتبر بودن
hard currencies
U
ارز معتبر
accrediting
U
معتبر شناختن
accredit
U
معتبر شناختن
to count
[as]
U
معتبر بودن
good
U
پاک معتبر
validation
U
تایید معتبر سازی
reputably
U
بطور معتبر یا مشهور
reliable
U
معتبر قابل اتکا
credible
<adj.>
U
قابل اعتبار
[معتبر]
[اقتصاد]
time out
U
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
not valid abroad
U
در خارج
[از کشور]
معتبر نیست
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
oaths
U
سوگند
oath
U
سوگند
sacrament
U
سوگند
sacraments
U
سوگند
attestation
U
سوگند
adjuration
U
سوگند
validity
U
نفوذ قوت قانونی معتبر بودن
to lift one's hand
U
سوگند خوردن
administration
U
سوگند دادن
upon my honor
U
به شرافتم سوگند
upon my world
U
بشرافتم سوگند
to administer
U
سوگند دادن
administering an oath
U
سوگند دادن
abjures
U
سوگند شکستن
administrations
U
سوگند دادن
abjured
U
سوگند شکستن
abjure
U
سوگند شکستن
swearing formula
U
سوگند نامه
up my conscience
U
به وجدانم سوگند
swearing
U
اتیان سوگند
take an oath
U
سوگند خوردن
take oath
U
سوگند یادکردن
to take an oath
U
سوگند خوردن
swearing in
U
سوگند دادن
taking an oath
U
اتیان سوگند
Hippocratic oath
U
سوگند بقراطی
oddest
U
:سوگند ملایم
swearing-in
U
سوگند دادن
swearings-in
U
سوگند دادن
odder
U
:سوگند ملایم
swear
U
سوگند خوردن
odd
U
:سوگند ملایم
swear by
U
سوگند خوردن به
abstention from taking an oath
U
نکول سوگند
abjuring
U
سوگند شکستن
adjure
U
سوگند دادن
adjurer
U
سوگند دهنده
admirster an oath
U
سوگند دادن
by g
U
به جرجیس سوگند
affidavits
U
سوگند نامه
gar
U
سوگند ملایم
loyalty oath
[American E]
U
سوگند وفاداری
by god
U
سوگند بخدا
false oath
U
سوگند دروغ
swears
U
سوگند خوردن
od
U
سوگند ملایم
oath of allegiance
U
سوگند وفاداری
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
U
سوگند خوردن
[به]
europatents
U
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
sanctioning
U
فتوای کلیسایی سوگند
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
sanctity of an oath
U
حرمت سوگند یا قسم
put a person on his oath
U
کسی را سوگند دادن
to keep an oath inviolate
U
نقض نکردن سوگند
abjurer or abjuror
U
سوگند شکن ترک
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
sanctioned
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanction
U
فتوای کلیسایی سوگند
swear on
U
سوگند به چیزی خوردن
sanctions
U
فتوای کلیسایی سوگند
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
abjeure
U
با سوگند ترک کردن
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
attesting
U
سوگند یاد کردن
attested
U
سوگند یاد کردن
god-awful
U
سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
goddammit
U
سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
goddamn
U
سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
attest
U
سوگند یاد کردن
wager of law
U
تبری جستن با سوگند
attests
U
سوگند یاد کردن
to perjure oneself
U
سوگند شکنی کردن
to swear by all that is sacred
U
بمقدسات عالم سوگند
to swear like a trooper
U
زیاد سوگند خوردن
authority
U
مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
validation
U
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
conjuring
U
سوگند دادن جادو کردن
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
in my f.
U
به ایین سوگند خدامی داند
conjures
U
سوگند دادن جادو کردن
conjured
U
سوگند دادن جادو کردن
conjure
U
سوگند دادن جادو کردن
attesting
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attested
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attests
U
سوگند دادن تصدیق کردن
forsworn
U
سوگند دروغ یاد کرده
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
attest
U
سوگند دادن تصدیق کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
to swear tre sonagainstany one
U
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
local
U
انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
locals
U
انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
i swore him to secrecy
U
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
he swore off drinking
U
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
dual
U
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
two phase commit
U
ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
by the holy poker
U
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
strobe
U
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
strobe
U
سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
M out of N code
U
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com