Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
girl friday
U
معاون زن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant
U
معاون
assistants
U
معاون
under-secretaries
U
معاون وزارت
under-secretary
U
معاون وزارت
mate
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mates
U
معاون کشتی معاون ناخدا
curate
U
معاون کشیش بخش
curates
U
معاون کشیش بخش
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
aid
U
معاون
aided
U
معاون
aiding
U
معاون
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
vicar
U
معاون خلیفه
vicars
U
معاون خلیفه
deputies
U
معاون
deputy
U
معاون
accomplice
شریک یا معاون جرم
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
accessory
U
معاون
accessory
U
معاون جرم
Solicitor General
U
معاون دادستان
Solicitors General
U
معاون دادستان
second best
U
معاون
second-best
U
معاون
archdeacon
U
معاون اسقف
archdeacons
U
معاون اسقف
adjunct
U
معاون
adjuncts
U
معاون
vice chancellor
U
معاون
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
U
معاون
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors
U
معاون
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
acolyte
U
معاون یاکمک
acolytes
U
معاون یاکمک
abetter or abettor
U
معاون جرم
accessary
U
معاون جرم
accessorial
U
معاون
accessory to a riot
U
معاون فتنه
acologte
U
معاون
adjoint
U
معاون
adjoint
U
معاون استاد
advisor
U
معاون
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
coadjutor
U
معاون یاری کننده
coajutor
U
معاون
counsellor and procurer
U
معاون جرم
executive officer
U
معاون یکان افسر تیر
helpmeet
U
معاون
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
second in command
U
معاون
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
subdeacon
U
معاون شماس
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
subdeacon
U
معاون خادم
subdean
U
معاون dean
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
under secretary
U
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
undersecretary
U
معاون وزارتخانه
veep
U
معاون رئیس جمهور
veep
U
معاون مدیرکل
vice governor
U
معاون فرمانداری
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
wingman
U
معاون رسد هوایی
asst
U
معاون
dept
U
معاون
depts
U
معاون
script assistant
معاون برنامه نویسی
vice president
U
معاون
[رئیس]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com