Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Chief of Staff
U
رئیس ستاد
Chiefs of Staff
U
رئیس ستاد
vice chief of staff
U
جانشین رئیس ستاد
joint chief of staff
U
رئیس ستاد مشترک
jcs
U
رئیس ستاد مشترک
jcs
U
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
vice president
U
معاون
[رئیس]
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
veep
U
معاون رئیس جمهور
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
combined staff
U
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
mate
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mates
U
معاون کشتی معاون ناخدا
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
headquarters
U
ستاد
general staff
U
ستاد کل
conducting staff
U
ستاد هادی
staffs
U
1- ستاد 2- کارکنان
staffs
U
قسمت ستاد
brigade headquarters
U
ستاد تیپ
duty officer
U
افسرمداومتکار ستاد
brigade staff
U
ستاد تیپ
supreme commander's staff
U
ستاد کل ارتش
vice chief of staff
U
دستیاررئیس ستاد
combined staff
U
ستاد مرکب
staff
U
قسمت ستاد
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
general staff
U
ستاد ارتش
staff
U
1- ستاد 2- کارکنان
directing staff
U
ستاد هادی
general staff
U
ستاد عمومی
army staff
U
ستاد نظامی
officer on duty
U
افسرنگهبان ستاد
joint
U
ستاد مشترک
special staff
U
ستاد تخصصی
personal staff
U
ستاد شخصی
integrated staff
U
ستاد توام
GHQ
U
ستاد عمومی
joint staff
U
ستاد مشترک
staffed
U
1- ستاد 2- کارکنان
staffed
U
قسمت ستاد
staff officer
U
افسر ستاد
staffs
U
پرسنل ستاد ستادی
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
duty officer
U
افسر نگهبان ستاد
supreme commander's staff
U
ستاد عالی ارتش
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
GHQ
U
مخفف ستاد مرکزی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
staffed
U
پرسنل ستاد ستادی
staff
U
پرسنل ستاد ستادی
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
planning staff
U
ستاد طرح ریزی کننده
staffed
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staffs
U
چوب پرچم ستاد ارتش
aiding
U
معاون
vice-chancellor
U
معاون
adjuncts
U
معاون
vice-chancellors
U
معاون
second in command
U
معاون
deputies
U
معاون
second best
U
معاون
deputy
U
معاون
girl friday
U
معاون زن
accessory
U
معاون
aid
U
معاون
vice chancellor
U
معاون
aided
U
معاون
adjunct
U
معاون
adjoint
U
معاون
accessorial
U
معاون
helpmeet
U
معاون
coajutor
U
معاون
acologte
U
معاون
depts
U
معاون
asst
U
معاون
advisor
U
معاون
dept
U
معاون
second-best
U
معاون
assistant
U
معاون
assistants
U
معاون
combined communication board
U
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
general staff college
U
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
vicars
U
معاون خلیفه
under-secretaries
U
معاون وزارت
archdeacon
U
معاون اسقف
archdeacons
U
معاون اسقف
vicar
U
معاون خلیفه
under-secretary
U
معاون وزارت
accessary
U
معاون جرم
abetter or abettor
U
معاون جرم
veep
U
معاون مدیرکل
accessory to a riot
U
معاون فتنه
acolyte
U
معاون یاکمک
undersecretary
U
معاون وزارتخانه
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
vice governor
U
معاون فرمانداری
acolytes
U
معاون یاکمک
adjoint
U
معاون استاد
subdean
U
معاون dean
counsellor and procurer
U
معاون جرم
Solicitors General
U
معاون دادستان
subdeacon
U
معاون خادم
subdeacon
U
معاون شماس
Solicitor General
U
معاون دادستان
accessory
U
معاون جرم
staff
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffed
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
curate
U
معاون کشیش بخش
curates
U
معاون کشیش بخش
script assistant
معاون برنامه نویسی
wingman
U
معاون رسد هوایی
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
coadjutor
U
معاون یاری کننده
accomplice
شریک یا معاون جرم
reconstitution site
U
قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
executive officer
U
معاون یکان افسر تیر
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
under secretary
U
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
superior
U
رئیس
provost
U
رئیس
wardens
U
رئیس
mugwump
U
رئیس
administering
U
رئیس
superiors
U
رئیس
administered
U
رئیس
headsman
U
رئیس
head master
U
رئیس
higher up
U
رئیس
administers
U
رئیس
chairmen
U
رئیس
provosts
U
رئیس
chairman
U
رئیس
chiefs
U
رئیس
chief
U
رئیس
director
U
رئیس
administer
U
رئیس
warden
U
رئیس
sheikhs
U
رئیس
headman
U
رئیس
superintendents
U
رئیس
master
U
رئیس
mastered
U
رئیس
masters
U
رئیس
director general
U
رئیس کل
director generals
U
رئیس کل
directors general
U
رئیس کل
headmen
U
رئیس
sheiks
U
رئیس
commandant
U
رئیس
commandants
U
رئیس
president
U
رئیس
syndic
U
رئیس
presidents
U
رئیس
head
U
رئیس
sheikh
U
رئیس
superintendent
U
رئیس
administrator
U
رئیس
leaders
U
رئیس
warden
U
رئیس
ruler
U
رئیس سر
headers
U
رئیس
header
U
رئیس
rulers
U
رئیس سر
directors
U
رئیس
sheik
U
رئیس
administrators
U
رئیس
leader
U
رئیس
Deans
U
رئیس
Dean
U
رئیس
dominie
U
رئیس اموزشگاه
wharfmaster
U
رئیس اسکله
beach master
U
رئیس بارانداز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com