English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Solicitor General U معاون دادستان
Solicitors General U معاون دادستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
Other Matches
mate U معاون کشتی معاون ناخدا
mated U معاون کشتی معاون ناخدا
mates U معاون کشتی معاون ناخدا
pursuers U دادستان
pursuer U دادستان
Federal Attorney General U دادستان کل
Federal Prosecutor General U دادستان کل
procurator fiscal U دادستان
procurators fiscal U دادستان
prosecuting attorney U دادستان
law officers of the crown U دادستان
public prosector U دادستان
dirctor of public prosecutions U دادستان
accusers U دادستان
accuser U دادستان
Attorneys General U دادستان کل
Attorneys General U دادستان
Attorney General U دادستان کل
Attorney General U دادستان
public prosecutor U دادستان
public prosecutors U دادستان
procuration fiscal U دادستان بخش در اسکاتلند
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
united states attorney U دادستان کل ایالات متحده
plea deal [between Prosecution and Defense] U توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
vice-chancellors U معاون
adjoint U معاون
accessorial U معاون
acologte U معاون
advisor U معاون
assistants U معاون
second in command U معاون
assistant U معاون
helpmeet U معاون
girl friday U معاون زن
dept U معاون
coajutor U معاون
depts U معاون
vice-chancellor U معاون
aided U معاون
aiding U معاون
aid U معاون
asst U معاون
accessory U معاون
second best U معاون
deputies U معاون
second-best U معاون
vice chancellor U معاون
deputy U معاون
adjuncts U معاون
adjunct U معاون
undersecretary U معاون وزارتخانه
vicar U معاون خلیفه
accessory U معاون جرم
subdeacon U معاون خادم
vice governor U معاون فرمانداری
lieutenant governor U معاون فرماندار
subdeacon U معاون شماس
veep U معاون مدیرکل
subdean U معاون dean
counsellor and procurer U معاون جرم
under-secretaries U معاون وزارت
under-secretary U معاون وزارت
abetter or abettor U معاون جرم
acolyte U معاون یاکمک
accessory to a riot U معاون فتنه
acolytes U معاون یاکمک
archdeacons U معاون اسقف
adjoint U معاون استاد
vice president U معاون [رئیس]
vicars U معاون خلیفه
accessary U معاون جرم
archdeacon U معاون اسقف
veep U معاون رئیس جمهور
script assistant معاون برنامه نویسی
wingman U معاون رسد هوایی
assistant chief of staff U معاون رئیس ستاد
coadjutor U معاون یاری کننده
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
accomplice شریک یا معاون جرم
curates U معاون کشیش بخش
mate's receipt U رسید معاون ناخدا
curate U معاون کشیش بخش
subdeacon U معاون گماشته روحانی
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
executives U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
executive U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer U معاون یکان افسر تیر
under secretary U زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
vice presidency U مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com