Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
psychotherapy ortherapeutics
U
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrotherapy
U
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization
U
سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
pettiforggery
U
تشبث بوسائل پست
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
medical treatment
U
معالجه
therapy
U
معالجه
treatments
U
معالجه
healing
U
معالجه
treatment
U
معالجه
medical
U
معالجه
he received a fire treatment
U
معالجه شد
emergency treatment
U
معالجه اضطراری
electropathy
U
معالجه برقی
mechanotherapy
U
معالجه مکانیکی
malpractices
U
معالجه غلط
heliotherapy
U
معالجه با افتاب
emergency treatment
U
معالجه اورژانس
malpractice
U
معالجه غلط
edermical meducation
U
معالجه جلدی
balneotherapy
U
معالجه باشستشو
medicable
U
قابل معالجه
trichopathy
U
معالجه ناخوشیهای مو
treament
U
سلوک معالجه
climatotherapy
U
معالجه با اب وهوا
rest cure
U
معالجه با استراحت
radium therapy
U
معالجه بارادیوم
psychopathy
U
معالجه روانی
pretreatment
U
معالجه قبلی
iatraliptics
U
معالجه بامالش
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
faradism
U
معالجه باجریان برق
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
faradization
U
معالجه باجریان برق
self treatment
U
معالجه پیش خود
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
orthopathy
U
معالجه بدون دارو
chiropody
U
فن معالجه ودرمان امراض پا
psychiatry
U
معالجه ناخوشیهای دماغی
inanition
U
بی روحی
spectral
U
روحی
psychic
U
روحی
mental
U
روحی
psychiatry
U
طب روحی
spiritual
U
روحی
psychical
U
روحی
intrinsic
U
روحی
hydropathy
U
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
pyretotherapy
U
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
self treatment
U
معالجه بدون کمک نسخه
pedicure
U
معالجه امراض دست وپا
massotherapy
U
معالجه بوسیله مشت و مال
pedicures
U
معالجه امراض دست وپا
physicotherapy
U
معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
chronic dose
U
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
obsessions
U
عقده روحی
anagoge
U
تعالی روحی
psychic force
U
قوه روحی
obsession
U
عقده روحی
psychic force
U
نیروی روحی
psychasthenia
U
ضعف روحی
to raise a ghost
U
روحی راحاضرکردن
panpsychism
U
روحی نگری
gaiety
U
سبک روحی
anagogy
U
تعالی روحی
inner
U
روحی باطنی
analeptic
U
محرک روحی
supersensible
U
روحی روانی
to lay a ghost
U
روحی راناپدیدکردن
psychotherapy
U
تداوی روحی
spiritually
U
معنوی روحی
numinous
U
اسرارامیز روحی
emotional and physical
U
روحی وبدنی
verve
U
سبک روحی
correctional treatment
U
روش معالجه از راه اصلاح رفتار
phototherapy
U
معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
aromatherapy
U
معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
immunotherapy
U
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
hypnotherapy
U
معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
anagogic
U
وابسته بتعالی روحی
congenial
U
دارای تجانس روحی
congenial
<adj.>
U
دارای تجانس روحی
anagogical
U
وابسته بتعالی روحی
to sustain a trauma
U
ضربه روحی خوردن
psychic
U
واسطه پدیده روحی
psycho analysis
U
تجزیه و تجلیل روحی
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
invigorate
U
تقویت روحی کردن
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
oxygen tents
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
oxygen tent
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
to empower somebody
U
به کسی قدرت
[روحی]
دادن
to be dashed to the ground
U
از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom
U
از نظر روحی خرد شدن
to be shattered
[British E]
U
از نظر روحی خرد شدن
to be devastated
U
از نظر روحی خرد شدن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
traumas
U
ضربه روحی روان اسیب
trauma
U
ضربه روحی روان اسیب
helleborism
U
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
haunts
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
syupersubstantial
U
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
orthopsychiatry
U
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
homeopathy
U
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
zombi
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
herioic treatment
U
معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
examination
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
water cure
U
علاج بااب معالجه بااب
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
emergency medical tag
U
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com