English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current U معاصر متداول
currents U معاصر متداول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contemporaneous U معاصر
contemporaries U معاصر
contemporary U معاصر
coetaneous U معاصر
cotemporaneous U معاصر
modern history U تاریخ معاصر
contemporaneity U معاصر بودن
asynchronism U بدون هموقتی غیر معاصر
asynchrony U بدون هموقتی غیر معاصر
prevalent U متداول
ordinary U متداول
usual U متداول
standards U متداول
standard U متداول
up-to-date U متداول
up to date U متداول
received U متداول
demotic U متداول
conventional U متداول
a la mode U متداول
quite the thing U متداول
general U متداول
generals U متداول
vogue U متداول
in vogue U متداول
in fashion U متداول
enchorial U متداول
style U سبک متداول
styled U سبک متداول
styles U سبک متداول
styling U سبک متداول
epidemical U عام متداول
in line <idiom> U با محدودیت متداول
to grow up U متداول شدن
rulings U حکمرانی متداول
out of fashion U غیر متداول
out U غیر متداول
unwritten law U رسم متداول
tradition U روایت متداول
out- U غیر متداول
bookish U غیر متداول
outed U غیر متداول
ruling U حکمرانی متداول
prevailing U عمومی متداول
old-fashioned U غیر متداول
mean square deviation U میزان انحراف متداول
grow rife U فراوان یا متداول شدن
styling U میله متداول شدن
styles U میله متداول شدن
dressiest U متداول لباس دوست
dressier U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
uncommon U غیر متداول غیرمعمول
uncommonly U غیر متداول غیرمعمول
style U میله متداول شدن
styled U میله متداول شدن
raunchier U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
rhumbatron U نوع متداول محفظه تشدید
once famous belief U عقیدهای که یک وقت متداول بود
raunchy U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
common business oreinted language U زبان با گرایش متداول تجاری
microfiche U سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
microfiches U سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
verism U رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
frequently U صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
dual in line package U بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
led U یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
custom of a trade U عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com