English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To give it straight from the shoulder. U مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight U صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
frankly U رک وپوست کنده
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
man-to-man <idiom> U مستقیم یارک وپوست کنده
make no bones about something <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
talk turkey <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
to clear land U زمین راصاف کردن
Is my hat on straight? U کلاهم راصاف روی سر گذاشتم ؟
kinnikinnick U برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinic U برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
smokehouse U محل دود دادن گوشت ماهی وپوست دباغی وغیره
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
leaching U دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
intimated U مطلبی را رساندن
thematic U مطلبی مقالهای
intimate U مطلبی را رساندن
intimates U مطلبی را رساندن
imply U مطلبی را رساندن
implies U مطلبی را رساندن
intimating U مطلبی را رساندن
implying U مطلبی را رساندن
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
To do justice to something. U حق مطلبی را ادا کردن
To bring up a topic . To introduce a subject . U مطلبی راعنوان کردن
to inquire into a matter U مطلبی را باز جویی
to pierce a mystery U بکنه مطلبی پی بردن
throw in U مطلبی بر صحبت کسی افزودن
to e. into a matter U مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
antiphrasis U بیان مطلبی به معنی مخالف ان
To drum something into someones head . U مطلبی را به گوش کسی خواندن
to smack of something <idiom> U مطلبی را رساندن [اصطلاح مجازی]
mental reservation U خود داری از ذکر مطلبی
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
shrugging U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
To spell something out for some one .To drive it home to someone . U مطلبی را به کسی شیر فهم کردن
to grind a person in a subject U مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To know it backwards. U مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
shrug U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
Vote (write) against a proposallll. U بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
shrugged U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
why i think i can U هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
non commital U از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
declamatory U مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
nuncupation U افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
merism U بیان مطلبی کلی با ذکر وقیاس مخالف
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
timber U کنده
bloc U کنده
bilboes U کنده
log U کنده
logs U کنده
stocked U کنده
dugout dewelling U کنده
stock U کنده
chump U کنده
chumps U کنده
block aead U سر کنده
stub U کنده
block U کنده
chunk U کنده
clogged U : کنده
graven U کنده
pulled U کنده
chunks U کنده
knockstone U کنده
clog U : کنده
clogs U : کنده
stubbing U کنده
stubbed U کنده
blocks U کنده
anvil stock U کنده
blocs U کنده
stubs U کنده
blocked U کنده
near leg and craddle U کنده گوسفندانداز
unstuck U کنده شده
leg lift and side roll U کنده سرانبون
plummer block U کنده شفت
plummer block U کنده محور
dugouts U کنده شده
near leg pickup and turnover U نوعی کنده رو
entry block U کنده مدخل
logs U کنده چوب
leg pickup U کنده کشی
inside sarma U انواع کنده رو
deblock U شکستن کنده
deblocking U کنده شکنی
hulled U پوست کنده
graving U کنده کاری
in intaglio U بشکل کنده
olympic lift U کنده یک چاک
in plain english U پوست کنده
ingraving U کنده کاری
wooden anvil stock U کنده چوب
glyptics U کنده کاری
logrolling U کنده غلتانی
control block U کنده کنترل
husked U پوست کنده
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
building blocks U کنده ساخت
trunks U کنده درخت
engravers U کنده کار
trunk U کنده درخت
stumpy U پر از کنده درخت
stump U کنده درخت
stumped U کنده درخت
engraver U کنده کار
stumping U کنده درخت
stumps U کنده درخت
aboveboard U پوست کنده
building blocks U بنا کنده
building block U بنا کنده
peeled U پوست کنده
picked U پوست کنده
building block U کنده ساخت
grits U جوپوست کنده
block mark U نشان کنده
blockette U کنده کوچک
block size U اندازه کنده
dugout U کنده شده
log U کنده چوب
block length U درازای کنده
carver U کنده کار
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
apophasis U افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
intagliated U کنده کاری شده
plainest U ساده پوست کنده
carves U کنده کاری کردن
carved U کنده کاری کردن
logged U از کنده پاک شده
carve U کنده کاری کردن
quarried U ازکان کنده شده
plains U ساده پوست کنده
rock hewn U از کوه کنده شده
plain U ساده پوست کنده
trunks U الوار کنده چوب
shelled almond U بادام پوست کنده
olympic lift and cross face U کنده حصیر مال
trunk U الوار کنده چوب
record blocking U کنده یی کردن مدارک
loggets U کنده کوچک دیرک
ptisan U گندم پوست کنده
loggats U کنده کوچک دیرک
carvings U کنده کاری کردن
plainer U ساده پوست کنده
blocked U کنده مانع ورادع
dug in U سنگر کنده شده
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
blocks U کنده مانع ورادع
I had a very hard time ot it. U دراینکار پوستم کنده شد
cutting chisel U اسکنه کنده کاری
chalcogrophy U کنده کاری روی مس
groats U گندم یاجوپوست کنده
stubby U پراز کنده درخت
break ground U لنگر از زمین کنده شد
chalcographer U کنده کاری روی مس
block U کنده مانع ورادع
To weight up the pros and cons of something . U مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
sidero graphy U کنده کاری روی پولاد
she is a peach U هلوی پوست کنده است
zincograph U روی کنده کاری شده
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
ivory carving U کنده کاری روی عاج
aweigh U لنگر اززمین کنده شده
point takedown with inside standing leg U زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
stew in one's own juice <idiom> U افتادن درچاهی که خود کنده
anchor's aweight U لنگر از زمین کنده شده
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
ivory carving U کنده کاری روی عاج
as fresh as a rose <idiom> U مثل هلوی پوست کنده
ditches U ابرو کنار راه کنده
ditched U ابرو کنار راه کنده
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
ditch U ابرو کنار راه کنده
router U ابزار کنده کاری لیسه نجاری
near leg pickup and leg block U زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
plainspoken U صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
groat U بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
My buttons mave come off. U تکمه های لباسم کنده شده
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
These oranges peel easily. U این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
saw yer U درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot U چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com