English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provision room U انبار مواد غذایی
Adulterated foodstuff. U مواد غذایی تقلبی
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
cure meat U نمک سود کردن مواد غذایی
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
commissaries U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
k ration U بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
biologism U زیست شناسی
biology U زیست شناسی
environmentalism U محیط زیست شناسی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
geobiology U زمین زیست شناسی
phenology U زیست پدیده شناسی
life zone U منطقه زیست شناسی
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
assyriology U مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
astronautics U مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
aerostatics U مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
trophic U غذایی
dietetical U غذایی
alimental U غذایی
messes U هم غذایی
mess U هم غذایی
alimentary U غذایی
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
dieting U رژیم غذایی
diets U رژیم غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
food chains U زنجیره غذایی
food chain U زنجیره غذایی
dieting U برنامه غذایی
dieted U برنامه غذایی
ration U جیره غذایی
rationed U جیره غذایی
rations U جیره غذایی
diet U رژیم غذایی
dieted U رژیم غذایی
diet U برنامه غذایی
diets U برنامه غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
foodstuff U ماده غذایی
regimens U پرهیز غذایی
food program U برنامه غذایی
lymph U شیره غذایی
regimen U پرهیز غذایی
food industries U صنایع غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
food web U شبکه غذایی
food pyramid U هرم غذایی
food preference U پسند غذایی
food perference U رجحان غذایی
food packet U بسته غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
dietary U مربوط به رژیم غذایی
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
dietetic U وابسته به رژیم غذایی
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
botulism U مسمومیت غذایی حاد
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
dietetics U برنامه ریزی غذایی
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
sitology U علم تغذیه ورژیم غذایی
ration factor U ضریب اماد جیره غذایی
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
stirabout U غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
table of food equivalents U جدول ارزش جیره غذایی
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
typology U گونه شناسی نوع شناسی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
ornithology U پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
fudging U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudged U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
biogen U زیست زا
symbion U هم زیست
performance of the dam U زیست سد
bio- U زیست -
subsistence U زیست
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological U وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
exvia U برون زیست
modus vivendi U شیوه زیست
biological U زیست شناختی
biologically U زیست شناختی
biochemistry U زیست شیمی
livability U زیست پذیری
subsisted U زیست کردن
viability U زیست پذیری
subsistence U مربوط به زیست
subsistence U وسایل زیست
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
biological chemistry U زیست شیمی
existences U زیست موجودیت
existence U زیست موجودیت
biochemistry U زیست- شیمی
libidos U زیست مایه
libido U زیست مایه
liveware U زیست افزار
life space U فضای زیست
biotype U زیست گروه
biospher U زیست کره
biopolymer U زیست بسپار
biosphere U فضای زیست
biometry U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biometrics U زیست سنجی
biomechanics U زیست مکانیک
biosphere U زیست کره
homelands U زیست بوم
biome U زیست بوم
biome U اقلیم زیست
eco- U زیست بوم
biosphere U زیست سپهر
biotechnology U زیست فناوری
inhabitant U زیست کننده در
environments U محیط زیست
environment U محیط زیست
subsist U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsists U زیست کردن
biophysics U زیست- فیزیک
biogenosphere U زیست کره
joie de vivre U زیست شادی
biochemist U زیست شیمیدان
biochemists U زیست شیمیدان
biogas U زیست گاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com