English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
true life U مطابق زندگی روزمره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
That's (just) the way it [life] goes. U زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
according to U مطابق
after U مطابق
from U مطابق
agreeably to U مطابق
complied with U مطابق با
congurous U مطابق
corresponding to U مطابق با
corresponding to U مطابق
correspoundent U مطابق
accordant U مطابق
consilient U مطابق
similar U مطابق
matched U مطابق
respondent U مطابق
within U مطابق
respondents U مطابق
confirming U مطابق
according U مطابق
corresponding U مطابق
correspondents U مطابق
correspondent U مطابق
correspounding U مطابق
similiar U مطابق
even with U مطابق
complying U مطابق با
in keeping U مطابق
comply U مطابق با
complies U مطابق با
in register U مطابق
complied U مطابق با
frae U مطابق
pursuant U مطابق
secundumn U مطابق
incompliance with U مطابق
trendy U مطابق آخرین مد
corresponded U مطابق بودن
trendiest U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
up-to-date U مطابق روز
in accordance with U مطابق موافق
after the manner of U بتقلید مطابق
corresponding U مطابق متشابه
pedagogically U مطابق فن تعلیم
physiologically U مطابق فیزیولوژی
correspond U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
traditionally U مطابق احادیث
fashionably U مطابق معمول
synchronised U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
newfashioned U مطابق مد روز
synchronize U مطابق بودن
synchronizes U مطابق بودن
at my request U مطابق با تقاضای من
poshest U مطابق مد روز
hygienically U مطابق بهداشت
relevant U وابسته مطابق
by my watch U مطابق ساعت من
to correspond to U مطابق بودن
astronomically U مطابق هیئت
by the square U مطابق نمونه
as usual U مطابق معمول
conform to U مطابق بودن با
synchrinized U مطابق بودن
constitutionally U مطابق قانون
to U برحسب مطابق
testamentary U مطابق با وصیت
correspound U مطابق بودن
orthodox U مطابق مرسوم
pursuant to U مطابق برحسب
homologize U مطابق شدن
up to date U مطابق روز
posher U مطابق مد روز
posh U مطابق مد روز
adjust U مطابق کردن
geometrically U مطابق هندسه
up to date U مطابق اخرین طرز
ethically U مطابق علم اخلاق
musically U مطابق اصول موسیقی
ideals U مطابق نمونه واقعی
up-to-date U مطابق اخرین طرز
discretionally U مطابق میل و اختیار
dialectically U مطابق قواعد منطق
technically U مطابق اصول فنی
metronomic U مطابق میزانه شمار
constitutional U مطابق قانون اساسی
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
anatomically U مطابق علم تشریح
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
reconstructions U نمونه مطابق اصل
true copy U رونوشت مطابق با اصل
pedagogically U مطابق علم اموزش
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
quite the thing U مطابق بارسم معمول
ideal U مطابق نمونه واقعی
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
accentually U مطابق تکیه صدا
reconstruction U نمونه مطابق اصل
classics U مطابق بهترین نمونه
currency U مطابق روز بودن
paralleling U نظیر مطابق بودن با
modular U مطابق اندازه یامقیاس
biblical U مطابق کتاب مقدس
parallel U نظیر مطابق بودن با
paralleled U نظیر مطابق بودن با
currencies U مطابق روز بودن
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
classic U مطابق بهترین نمونه
meet U مطابق شرایط بودن
meets U مطابق شرایط بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
updated U مطابق روز پیش بردن
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
models U مطابق مدل معینی در اوردن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
updates U مطابق روز پیش بردن
ethnically U مطابق علم طوایف بشر
update U مطابق روز پیش بردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
up to date U امروزی تازه مطابق روز
up-to-date U امروزی تازه مطابق روز
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
temporalize U مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
clockwise U مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
to marry well U جفت [زوج] مطابق بهم بودن
standardized U مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
rhetorically U مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
It is to your taste (liking). U باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
phoneticism U عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
life U زندگی
eau de vie U اب زندگی
vita U زندگی
togetherness U زندگی با هم
living U زندگی
wile a U در زندگی
habitance U زندگی
lifelines U خط زندگی
lifeline U خط زندگی
lives U زندگی
vivification U زندگی
habitancy U زندگی
existence U زندگی
lives of great men U زندگی
existences U زندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com