Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
problems
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
squirelly
U
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
testate
U
متوفایی که وصیت کرده باشد
springer
U
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
advanced pawn
U
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
croppy
U
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
votaress
U
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
U
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
white elephants
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen
U
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
atole
U
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers.
U
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
no matter how he has done it
U
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
ScanDisk
U
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster
U
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
totalitarianism
U
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
quandary
U
مشکل
scarc ely
U
مشکل
quandaries
U
مشکل
problems
U
مشکل
jigsaws
U
مشکل
problem
U
مشکل
jigsaw
U
مشکل
uphill
U
مشکل
difficult
U
مشکل
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
in a bind
<idiom>
U
به مشکل افتادن
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
up the creek
<idiom>
U
به مشکل برخودن
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
open sesame
U
مشکل گشا
fastidiousness
U
مشکل پسندی
kick up a fuss
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
f.in taste
U
مشکل پسند
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
miminy piminy
U
مشکل پسند
feeding problem
U
مشکل تغذیه
finicality
U
مشکل پسندی
finically
U
مشکل پسندانه
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
problem identification
U
بازشناسی مشکل
exquisite taste
U
مشکل پسندی
floorer
U
سوال مشکل
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
picksome
U
مشکل پسند
off the hook
<idiom>
U
دورشدن از مشکل
hard
U
مشکل شدید
bisexual
U
خنثی مشکل
solutions
U
پاسخ یک مشکل
error description
U
توضیح مشکل
fastidious
U
مشکل پسند
solution
U
پاسخ یک مشکل
description of error
U
توضیح مشکل
hardest
U
مشکل شدید
hard to please
U
مشکل پسند
bisexuals
U
خنثی مشکل
harder
U
مشکل شدید
defect description
U
توضیح مشکل
hardly
U
مشکل بزحمت
knot
U
مشکل عقده
knots
U
مشکل عقده
ills
U
مشکل سخت
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
ill
U
مشکل سخت
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
deep water
<idiom>
U
مشکل سخت
fault description
U
توضیح مشکل
head above water
<idiom>
U
آشکاری مشکل
ill-
U
مشکل سخت
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
solve
U
یافتن پاسخ یک مشکل
mystification
U
مشکل وپیچیده سازی
calculation
U
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
unhandy
U
مشکل بدست امده
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
Gordian knot
U
مشکل معما مانند
Gordian knots
U
مشکل معما مانند
solving
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solved
U
یافتن پاسخ یک مشکل
to put the a. in the helve
U
مشکل یامعمائی را حل کردن
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
resource person
U
فرد مشکل گشا
to resolve a doubt
U
حل مشکل یاشبهه کردن
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
problem child
U
کودک مشکل افرین
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
catastrophic error
U
خطا یا مشکل در کل سیستم
hardens
U
مشکل کردن سخت شدن
i can add rapidly
U
مشکل مارا زیاد کرد
mattered
U
مشکل یا مساله قابل بحث
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
mattering
U
مشکل یا مساله قابل بحث
harden
U
مشکل کردن سخت شدن
clear up
<idiom>
U
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
matter
U
مشکل یا مساله قابل بحث
matters
U
مشکل یا مساله قابل بحث
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
it is particularly difficult
U
بیک طرزمخصوصی مشکل است
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking
U
جلوه فروش مشکل پسند
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
iteration
U
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculates
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulas
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
graveyards
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
alternates
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools
<idiom>
U
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternate
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com