English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
providing U مشروط بر اینکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
Other Matches
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
pending U مشروط
subjected U مشروط
qualified U مشروط
limited U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
subject U مشروط
subjects U مشروط
provisional U مشروط
conditioned U مشروط
subjecting U مشروط
contingents U مشروط
provided U مشروط
contingent U مشروط
conditional U مشروط
eventual U مشروط
conditional order U سفارش مشروط
plea U وعده مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
probation U ازادی مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
provided U مشروط به انکه
unalterable <adj.> U غیر مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
contingent U تصادفی مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
inalienable <adj.> U غیر مشروط
pleas U وعده مشروط
estate at will U اجاره مشروط
provisional U شرطی مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
on probation U در آزادی مشروط
condition U مشروط کردن
absolute U غیر مشروط
absolutes U غیر مشروط
parole U ازادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
paroling U ازادی مشروط
contingents U تصادفی مشروط
conditionally U بطور مشروط
probationer U عفو مشروط
probationers U عفو مشروط
unconditional U غیر مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
conditional contract U عقد مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
probationary period U دوره ازادی مشروط
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
on approval U مشروط به رضایت خریدار
probative U دال بر اثبات مشروط
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
probatory U دال بر اثبات مشروط
extra good time U معافی مشروط از زندان
concurring opinion U رای موافق مشروط
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
or U یا اینکه
the fact that U اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
save that U جز اینکه
so as to U تا [اینکه ]
unless U جز اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
in order that U تا اینکه
in spite of the face that U اینکه
howbeit U با اینکه
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
even though U ولو اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
than U تا اینکه بجز
hent U ربودن تا اینکه
as if U مثل اینکه
in order that U برای اینکه
as soon as U بمحض اینکه
for U برای اینکه
instantly U به محض اینکه
inorder to U برای اینکه
whilst U ضمن اینکه
insomuch U نظر به اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
because U برای اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
wherein U دراثنای اینکه
as thought U مثل اینکه
as though U مثل اینکه
ere U قبل از اینکه
instead U بجای اینکه
the reason why U علت اینکه
the reason why U دلیل اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
whereas U نظر به اینکه
whenas U بعلت اینکه
that's that U اینکه از این
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
to the end that U برای اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
so as to U برای [اینکه]
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
save that U الا اینکه
so that U برای اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
in order that he may go U برای اینکه برود
in order that i may go U برای اینکه بروم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
as respects U با توجه به اینکه اما
as regards U با توجه به اینکه اما
though U گرچه هرچند با اینکه
inorder to U به خاطر اینکه برای
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
mercerize U موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
think little of <idiom> U تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com