Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orient
U
مشرق زمین
orienting
U
مشرق زمین
orients
U
مشرق زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eastward
U
رو به مشرق
eastbound
U
رو به مشرق
levant
U
مشرق
sunrises
U
مشرق
sunrise
U
مشرق
east
<adj.>
U
مشرق
east
U
خاور مشرق
easterners
U
ساکن مشرق
to the east of
U
بطرف مشرق
eastwards
U
بطرف مشرق
easterner
U
ساکن مشرق
pinxter flower
U
گل صدتومانی مشرق امریکا
quebec
U
استان " کبک " در مشرق کانادا
aardwolf
U
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
willow oak
U
بلوط برگ خنجری مشرق امریکا
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
earth
U
زمین
graze
U
زمین
ground line
U
خط زمین
grazed
U
زمین
real estate
U
زمین
grazes
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
earthing
U
زمین
fields
U
زمین
soils
U
زمین
floor
U
کف زمین
extra terrestrial
U
زمین
tellus
U
زمین
domain
U
زمین
terrain
U
زمین
norland
U
زمین
domains
U
زمین
geodetically
U
زمین
rooter
U
زمین کن
land
U
زمین
earths
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
lackland
U
بی زمین
globes
U
زمین
fielded
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
field
U
زمین
floor
U
کف زمین
land n
U
زمین
floored
U
کف زمین
globe
U
زمین
ground
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
this earthly round
U
زمین
acres
U
زمین
soiling
U
زمین
ground
U
: زمین
soil
U
زمین
acre
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
ground
U
زمین
vantage ground
U
زمین سرکوب
alkali earth
U
زمین قلیایی
To dig the earth.
U
زمین را کندن
unplayable
U
زمین نامناسب
alkaline earth
U
زمین قلیایی
grounding
U
زمین کردن
grounding
U
ایجاد زمین
landward
U
بسوی زمین
terrestrial
U
زمین خاکی
sidelining
U
خط کنار زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
collective land
U
زمین مشاع
sidelined
U
خط کنار زمین
variable terrain
U
زمین دوعارضه
abuttal
U
زمین مجاور
abuttals
U
زمین سرحدی
sideline
U
خط کنار زمین
abuttals
U
زمین همسایه
abuttals
U
زمین مجاور
variable terrain
U
زمین متغیر
collctive land
U
زمین مشاع
cohesive soil
U
زمین چسبناک
artificial ground
U
زمین مصنوعی
underground water
U
اب درون زمین
certificate of land
U
قباله زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
center stripe
U
خط میانی زمین
touch line
U
خط کناری زمین
border land
U
زمین مرزی
center line
U
خط وسط زمین
center line
U
خط میانی زمین
breaking into the ground
U
فرورفتن در زمین
broken country
U
زمین مضرس
broken country
U
زمین دوعارضه
broken ground
U
زمین ناهموار
ground level
U
سطح زمین
ground level
U
تراز زمین
cadastral survey
U
ممیزی زمین
banquette
U
زمین بلند
badland
U
زمین لم یزرع
to cast oneself down prostrate
U
زمین بوسیدن
circumnavigate
U
زمین رادورزدن
touchline
U
خط کنار زمین
auger
U
زمین سوراخ کن
axis of earth
U
محور زمین
to fall to the ground
U
زمین خوردن
barren land
U
زمین لم یزرع
backfall
U
زمین خوردگی
bad soil
U
زمین سست
west
U
مغرب زمین
to go to grass
U
زمین خوردن
to kiss the ground
U
زمین بوسیدن
change court
U
تعویض زمین
champaign
U
زمین مرتفع
to send to grass
U
زمین زدن
zamindar
U
زمین دار
uplands
U
زمین کوهستانی
My birthday falls on a Staurday.
U
جشن زمین
geology
U
زمین شناسی
I fell down.
U
افتادم زمین
ends
U
زمین حریف
geological
U
زمین شناسی
geological
U
زمین شناختی
zemindar
U
مالکین زمین
landfalls
U
ریزش زمین
landfall
U
ریزش زمین
field hockey
U
زمین هاکی
zemindar
U
زمین دارZeland
cf
U
مرکز زمین
soiling
U
خاک زمین
speculation
U
زمین خواری
surface-to-air
U
زمین به هوا
ended
U
زمین حریف
end
U
زمین حریف
floors
U
محدوده زمین
borderlands
U
زمین سرحدی
floored
U
محدوده زمین
floor
U
محدوده زمین
paralysis
U
زمین گیری
laird
U
صاحب زمین
lairds
U
صاحب زمین
bog
U
زمین باطلاقی
smallholding
U
زمین کوچک
parkland
U
زمین پارک
ground-to-air
U
زمین به هوا
smallholdings
U
زمین کوچک
landless
U
فاقد زمین
borderland
U
زمین سرحدی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com