Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
determiner
U
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiners
U
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d. pronoun
U
ضمیر اشاره
undemonstrative
U
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
determinative
U
اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
pronominal
U
وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
allusive
U
اشاره کننده
signaller
U
اشاره کننده
adumbrative
U
اشاره کننده
suggestive
U
اشاره کننده
insinuator
U
چاپلوس اشاره کننده
impilcative
U
اشاره کننده رساننده
insinuative
U
اشاره کننده خود جا کن
poniter
U
عقربک اشاره کننده
gesticulator
U
اشاره کننده با سر و دست
expressive
U
حاکی اشاره کننده
connotative
U
اشاره ضمنی کننده
descriptor
U
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
indicative
U
خبر دهنده اشاره کننده
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
freddie
U
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
marker
U
مشخص کننده
markers
U
مشخص کننده
discriminant
U
مشخص کننده
indicating
U
مشخص کننده
pointers
U
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointer
U
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
indication lamp
U
لامپ مشخص کننده
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
overflow indicator
U
مشخص کننده سرریزی
insignia
U
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insigne
U
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
conditional
U
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
lumber's line
U
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
marker circle
U
دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
retrieval
U
سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
return
U
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning
U
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns
U
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returned
U
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
BIM
U
نشانه مشخص کننده شروع رشته دادهای که روی دیسک درایو یا نوار ضبط شده است
Q Channel
U
یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
innuendos
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
implying
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendoes
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
imply
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendo
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
editing run
U
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
consciences
U
ضمیر
conscience
U
ضمیر
egos
U
ضمیر
ego
U
ضمیر
the inward man
U
ضمیر
pronouns
U
ضمیر
PR
U
ضمیر
pronoun
U
ضمیر
relative pronoun
U
ضمیر موصول
the inner man
U
روح ضمیر
relative pronouns
U
ضمیر موصول
unconscious
U
ضمیر نابخود
antecedent
U
مرجع ضمیر
unconsciously
U
ضمیر نابخود
personal pronoun
U
ضمیر شخصی
antecedents
U
مرجع ضمیر
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
my
<pron.>
U
مال من
[ضمیر ملکی]
reflexive pronouns
U
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
reflexive pronoun
U
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
we
U
ضمیر اول شخص جمع
his
U
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
rs c
U
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
locate
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
hint
U
اشاره
mentioning
U
اشاره
beckons
U
اشاره
mention
U
اشاره
intimation
U
اشاره
mentions
U
اشاره
in reference to
U
با اشاره به
indication
U
اشاره
referrals
U
اشاره
intimations
U
اشاره
inkling
U
اشاره
tip
U
اشاره
cell pointer
U
اشاره گر سل
warning
U
اشاره
manifest
U
اشاره
warnings
U
اشاره
manifested
U
اشاره
manifesting
U
اشاره
manifests
U
اشاره
nutation
U
اشاره با سر
suggestion
U
اشاره
action
U
اشاره
slur
U
اشاره
slurred
U
اشاره
slurring
U
اشاره
reference
U
اشاره
references
U
اشاره
symbol
U
اشاره
prompting
U
اشاره
with reference to
U
با اشاره به
promptings
U
اشاره
inking
U
اشاره
implication
U
اشاره
hints
U
اشاره
insinuative
U
اشاره
insinuation
U
اشاره
beckoned
U
اشاره
beck
U
اشاره
suggestions
U
اشاره
actions
U
اشاره
implications
U
اشاره
beckoning
U
اشاره
gesturing
U
اشاره
gesture
U
اشاره
pointer
U
اشاره گر
hinted
U
اشاره
referral
U
اشاره
allusions
U
اشاره
pointers
U
اشاره گر
gestured
U
اشاره
allusion
U
اشاره
beckon
U
اشاره
slurs
U
اشاره
gest
U
قیافه اشاره
indicant
U
اشاره نما
alludes
U
اشاره کردن
that
U
اشاره بدور
modally
U
با اشاره بوجه
sign languages
U
مکالمه با اشاره
sign language
U
زبان اشاره
suggestible
U
اشاره کردنی
sign languages
U
زبان اشاره
sp
U
اشاره گرپشته
beckoning
U
اشاره کردن
demonstrative
U
صفت اشاره
cheep
U
اشاره مختصر
beckoned
U
اشاره کردن
beckon
U
اشاره کردن
allude
U
اشاره کردن
alluded
U
اشاره کردن
sign language
U
مکالمه با اشاره
stack pointer
U
اشاره گر پشته
gesticulations
U
اشاره با سر و دست
mention
U
اشاره کردن
demonstrative
U
اسم اشاره
gesticulation
U
اشاره با سر و دست
alluding
U
اشاره کردن
beckons
U
اشاره کردن
cheep
U
اشاره مختصرکردن به
nudge
U
اشاره کردن
insinuatingly
U
اشاره کنان
insinuated
U
به اشاره فهماندن
abodes
U
اشاره کردن
abode
U
اشاره کردن
insinuates
U
به اشاره فهماندن
point
U
اشاره کردن
geste
U
قیافه اشاره
infers
U
اشاره کردن بر
hand gesture
U
اشاره دست
suggesting
U
اشاره کردن بر
eyewink
U
اشاره با چشم
inferred
U
اشاره کردن بر
pointing device
U
دستگاه اشاره گر
infer
U
اشاره کردن بر
insinuate
U
به اشاره فهماندن
d. adjective
U
صفت اشاره
to make a motion
U
اشاره کردن
to throw out
U
اشاره کردن
nudged
U
اشاره کردن
nudges
U
اشاره کردن
nudging
U
اشاره کردن
suggests
U
اشاره کردن بر
hint
U
اشاره کردن
suggested
U
اشاره کردن بر
suggest
U
اشاره کردن بر
hinted
U
اشاره کردن
tuch
U
اشاره کردن
hints
U
اشاره کردن
symbol
U
رمز اشاره
motions
U
اشاره کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com