English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frequency designation U مشخص کردن فرکانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
wobbulator U تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
high frequency U دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonances U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing U مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne U گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency U فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
defines U مشخص کردن
specifying U مشخص کردن
identifies U مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody U مشخص کردن
earmarking U مشخص کردن
individuate U مشخص کردن
defined U مشخص کردن
delineate U مشخص کردن
identified U مشخص کردن
define U مشخص کردن
delineated U مشخص کردن
defining U مشخص کردن
definition U مشخص کردن
denoted U مشخص کردن
denotes U مشخص کردن
identifying U مشخص کردن
denote U مشخص کردن
specifies U مشخص کردن
delineating U مشخص کردن
identify U مشخص کردن
definitions U مشخص کردن
lay down U مشخص کردن
specify U مشخص کردن
delineates U مشخص کردن
typifies U بانمونه مشخص کردن
typifying U بانمونه مشخص کردن
typified U بانمونه مشخص کردن
typify U بانمونه مشخص کردن
meanest U مشخص کردن چیزی
criss-crossing U با ضربدر مشخص کردن
meaner U مشخص کردن چیزی
mean U مشخص کردن چیزی
criss-crosses U با ضربدر مشخص کردن
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed U با ضربدر مشخص کردن
call one's shot U مشخص کردن هدف
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
to tap U ولتاژ مشخص کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
labels U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
label U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
beaufort scale U سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
labelled U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
labeling U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
characterize U مشخص کردن منقوش کردن
characterised U مشخص کردن منقوش کردن
characterizing U مشخص کردن منقوش کردن
characterizes U مشخص کردن منقوش کردن
characterized U مشخص کردن منقوش کردن
characterising U مشخص کردن منقوش کردن
characterises U مشخص کردن منقوش کردن
clocks U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
region U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
regions U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
instantaneous frequency U مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
universal U سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declaration U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarations U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarative statement U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
formats U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
SGML U استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
scans U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
low frequency U فرکانس کم
line frequency U فرکانس خط
frequency U فرکانس
frequencies U فرکانس
frequence U فرکانس
frequency stabilizer U پایدارکننده فرکانس
frequency stability U پایداری فرکانس
frequency departure U انحراف فرکانس
line divider U مقسم فرکانس
critical frequency U فرکانس بحرانی
frequency dependant U تابع فرکانس
frequency divider U مقسم فرکانس
frequency distribution U تقسیم فرکانس
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
beat frequency U فرکانس تداخل
frequency swing U انحراف فرکانس
critical frequency U فرکانس مرزی
frequency deviation U انحراف فرکانس
p band U باند فرکانس
frequency distance U فاصله فرکانس
frequency designation U تعیین فرکانس
frequency spacing U فاصله فرکانس
k band U باند فرکانس
j band U باند فرکانس
frequency doubling U دو برابرکردن فرکانس
frequency standard U استاندارد فرکانس
carrier frequency U فرکانس حامل
frequency demodulator U اشکارساز فرکانس
high frequency U فرکانس بالا
impluse frequency U فرکانس ضربان
impluse frequency U فرکانس پولز
impluse frequency U فرکانس پالس
image frequency U فرکانس تصویر
frequency coverage U حیطه فرکانس
frequency counter U شمارنده فرکانس
i.f. U فرکانس میانی
picture frequency U فرکانس تصویر
induction frequency converter U مبدل فرکانس
industrial frequency U فرکانس صنعتی
frequency triplication U تریپلاژ فرکانس
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
x band U باند فرکانس
intermediate frequency U فرکانس میانی
idle frequency U فرکانس بی باری
intermediate frequency U فرکانس میانه
input frequency U فرکانس ورودی
input frequency U فرکانس اولیه
frequency departure U مسیر فرکانس
h.f. U فرکانس بالا
frequency correction U تصحیح فرکانس
frequency of resonance U فرکانس رزونانس
frequency mixture U ترکیب فرکانس
frequency mixing U ترکیب فرکانس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com