Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
partial derivative
U
مشتق جزیی
[ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tincture
U
اثر جزیی رنگ جزیی
tinctures
U
اثر جزیی رنگ جزیی
trivial
U
جزیی
triaxial
U
سه جزیی
minor
U
جزیی
trifid
U
سه جزیی
trifler
U
جزیی
trimerous
U
سه جزیی
triple
U
سه جزیی
tripled
U
سه جزیی
triples
U
سه جزیی
tripling
U
سه جزیی
partial
U
جزیی
tripartite
U
سه جزیی
small
U
جزیی
smaller
U
جزیی
smallest
U
جزیی
triplet
U
سه جزیی
triplex
U
سه جزیی
triploid
U
سه جزیی
two-bit
U
جزیی
two bit
U
جزیی
Apart of the whole.
U
جزیی از کل
mean
U
جزیی
meanest
U
جزیی
vain
U
جزیی
meaner
U
جزیی
tinctures
U
طعم جزیی
tincture
U
طعم جزیی
meanest
U
جزیی ناچیز
partial volume
U
حجم جزیی
tinges
U
رنگ جزیی
tinge
U
رنگ جزیی
partial view
U
نمای جزیی
partial pressure
U
فشار جزیی
partial ionization
U
یونش جزیی
partial loss
U
خسارت جزیی
partial mobilization
U
بسیج جزیی
mean
U
جزیی ناچیز
meaner
U
جزیی ناچیز
partial charge
U
بار جزیی
part plan
U
نقشه جزیی
practical entropy
U
انتروپی جزیی
one component system
U
سیستم یک جزیی
component drawing
U
رسم جزیی
tinct
U
اثریارنگ جزیی
tetrastichous
U
چهار جزیی
trifle
U
چیز جزیی
trifles
U
چیز جزیی
tetramerous
U
چهار جزیی
liquation
U
گداز جزیی
single component gases
U
گازهای تک جزیی
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
derivatives
U
مشتق
formant
U
مشتق
parasyntetic
U
مشتق
paronymous
U
مشتق
derivative
U
مشتق
offshoots
U
مشتق
offshoot
U
مشتق
paronym
U
مشتق
anti derivative
U
ضد مشتق
law of partial pressure
U
قانون فشارهای جزیی
avocation
U
کار جزیی مشغولیت
internal discharge
U
تخلیه جزیی داخلی
multicomponent system
U
سیستم چند جزیی
partial differential equation
U
معادله دیفرانسیل جزیی
partial ionioc character
U
خصلت جزیی یونی
work unit
U
یک قسمت جزیی از کار
whisk
U
حرکت سریع و جزیی
whisked
U
حرکت سریع و جزیی
whisking
U
حرکت سریع و جزیی
whisks
U
حرکت سریع و جزیی
partial
U
غرض الود جزیی
partial molar volume
U
حجم جزیی مولی
partial molar properties
U
خواص جزیی مولی
diphyletic
U
مشتق از دو نیا
second derivative
U
مشتق دوم
silicic
U
مشتق از سیلیس
parial derivative
U
مشتق جزئی
parasyntetic
U
مشتق و مرکب
to d. itself
U
مشتق شدن
spiritous
U
مشتق ازالکل
differentiator
U
مشتق گیر
differential equations
U
معادلات مشتق
branches
U
مشتق شدن
differentiates
U
مشتق گرفتن
calcic
U
مشتق ازاهک
autologous
U
مشتق از خود
differentiating
U
مشتق گرفتن
derive
U
مشتق کردن
derive
U
مشتق شده از
formative
U
کلمه مشتق
derivations
U
مشتق گیری
derivation
U
مشتق گیری
derives
U
مشتق شده از
denominator
U
مشتق کننده
differentiate
U
مشتق گرفتن
deriving
U
مشتق شده از
denominators
U
مشتق کننده
derived field
U
فیلد مشتق
derives
U
مشتق کردن
branch
U
مشتق شدن
differentiation
U
مشتق گیری
deriving
U
مشتق کردن
patronymic
U
مشتق از نام پدر
romanesque
U
مشتق از زبان لاتین
second derivative
U
مشتق مرتبه دوم
analysis
U
مشتق وتابع اولیه
adscititious
U
مشتق از عامل خارجی
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
deverbative
U
مشتق شده از فعل
partial derivative
U
مشتق پاره ای
[ریاضی]
Y prime
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
Y'
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
micrometer scale
U
طبله اعدادجزیی مقیاس اعداد جزیی
This is only a slight difference.
U
این فقط یک اختلاف جزیی است
minor sort
U
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
differentiable function
U
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
derive
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
deriving
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
differential equation
U
معادله متغیر مشتق چیزی
tenantable repair
U
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
potash
U
کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
kiosk
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
adrenal
U
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
phonrtic drill
U
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
denominative
U
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
chains
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
kiosks
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
tartarous
U
دردی شکل مشتق از درده شراب
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
acaro
U
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acro
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
aceto
U
پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
epithelioma
U
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
tetr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra
U
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
checks
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
pl/m
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues
U
نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
differentiator
U
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
hash
U
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
accumulation
U
[مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
hash
U
سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
coarse setting
U
تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
modula
U
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com