Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lead curve
U
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
to get the better of
U
سبقت گرفتن بر
grabbed
U
سبقت گرفتن
grab
U
سبقت گرفتن
outdistance
U
سبقت گرفتن بر
forereach
U
سبقت گرفتن از
overtake
U
سبقت گرفتن
outdistanced
U
سبقت گرفتن بر
grabbing
U
سبقت گرفتن
grabs
U
سبقت گرفتن
overtaken
U
سبقت گرفتن
overtakes
U
سبقت گرفتن
precess
U
سبقت گرفتن
outmaneuver
U
سبقت گرفتن بر
outdistances
U
سبقت گرفتن بر
outdistancing
U
سبقت گرفتن بر
best
U
سبقت گرفتن
overtaken
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtakes
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtake
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
anticipate
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipating
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
outfoot
U
در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
outpoint
U
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
isolead curve
U
خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
wand shoot
U
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
linear speed
U
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
phoned
U
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone
U
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones
U
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning
U
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
facing distance
U
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
photo distance
U
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
lay up
U
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
time distance
U
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
mean free for scattering
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
range scale
U
طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
attenuation mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
halving
U
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
short international
U
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
thick Ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round
U
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
vehicle stopping distance
U
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
enlists
U
برای سربازی گرفتن
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
darts
U
پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
coincidence range finder
U
مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
road distance
U
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
absorption mean free path
U
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
mean free path absorption
U
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
antedates
U
سبقت
antedate
U
سبقت
overtaking
U
سبقت
precession
U
سبقت
precedence
U
سبقت
antecedence
U
سبقت
antedated
U
سبقت
overtaking lane
U
خط سبقت
competitive
U
سبقت جو
transcendence or cy
U
سبقت
competitiveness
U
سبقت جو
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
telemetering
U
ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
prediction angle
U
زاویه سبقت
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
transcend
U
سبقت جستن
passant
U
سبقت گیر
outguess
U
سبقت جستن
GIVE WAY
U
محل سبقت
stadia line
U
خط انحراف سبقت
lead angle
U
زاویه سبقت
lateral tell
U
سبقت عرضی
one-upmanship
U
یک قدم سبقت
lead
U
زاویه سبقت
transcends
U
سبقت جستن
transcending
U
سبقت جستن
leads
U
زاویه سبقت
transcended
U
سبقت جستن
lead pursuit
U
مسیر سبقت
competition
U
سبقت جوئی
lead lag relation
U
رابطه سبقت
leads
U
سبقت هادی
leads and lags
U
سبقت ها و تاخیرها
get the start of
U
سبقت جستن بر
one upmanship
U
یک قدم سبقت
exceeding
U
سبقت و پیشی
competitions
U
سبقت جوئی
lead
U
سبقت هادی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
overtaking vessel
U
شناوه سبقت گیرنده
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
competition
U
هم چشمی سبقت جویی
competitions
U
هم چشمی سبقت جویی
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
toget the start of one's rival
U
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
prediction mechanism
U
دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
anticipation
U
سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse
U
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com