English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tournament U مسابقات قهرمانی
tournaments U مسابقات قهرمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test matches U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Other Matches
heroism U قهرمانی
gladiatorship U قهرمانی
championships U قهرمانی
championship U قهرمانی
victory lap U دور قهرمانی
tourney U مسابقه قهرمانی
playoffs U مسابقهی قهرمانی
crown U تاج قهرمانی
crowns U تاج قهرمانی
championships U مسابقههای قهرمانی
championship U مسابقههای قهرمانی
championships U مسابقه قهرمانی
championship U مسابقه قهرمانی
playoff U مسابقهی قهرمانی
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
title-holders U برندهی مقام قهرمانی
title-holder U برندهی مقام قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
titles U دارنده عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
europian championship U وزنه برداری قهرمانی اروپا
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
candidates' tournament U تورنمنت نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
candidates' matches U رویارویی نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
refereeing U داور مسابقات
commissioners U مدیر مسابقات
tournaments U تشکیل مسابقات
Track and field events . U مسابقات دو میدانی
tournament U تشکیل مسابقات
refereed U داور مسابقات
referees U داور مسابقات
commissioner U مدیر مسابقات
double elimination tournament U مسابقات دو حذفی
arena U میدان مسابقات
arenas U میدان مسابقات
referee U داور مسابقات
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
World Series U مسابقات نهایی بیسبال
semi-final U مسابقات نیم پایانی
cupped U گلدان جایزه مسابقات
Olympic U مربوط به مسابقات المپیک
referees U داور مسابقات شدن
refereeing U داور مسابقات شدن
refereed U داور مسابقات شدن
referee U داور مسابقات شدن
umpires U سرداور داور مسابقات
umpiring U سرداور داور مسابقات
umpired U سرداور داور مسابقات
umpire U سرداور داور مسابقات
cups U گلدان جایزه مسابقات
stand U سکوب تماشاچیان مسابقات
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
cup U گلدان جایزه مسابقات
atlases U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlas U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
Olympic Games U مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
nordic combined U مجموع مسابقات اسکی نوردیک
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
showdown U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
showdowns U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
verism U رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
egg position U حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
hunt meeting U برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
swiss system U نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
roadwork U تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
To bet on something . U روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com