English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
furnace man U مسئول کوره
cupola tender U مسئول کوره
furnace attendant U مسئول کوره
stoker U متصدی سوخت کوره
blast furnaces U کوره بلند
blast furnace coke U کک کوره بلند
blast furnace U کوره بلند
blast pressure U فشار کوره بلند
foamed blast furnace slag U سرباره کوره بلند
hearth U بوته ی کوره ی بلند
dust catcher U گردگیر کوره بلند
bell type distributing gear U زنگ کوره بلند
blast furnace gas U گاز کوره بلند
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast furnace burden U بار کوره بلند
lead blast furnace U کوره بلند سربی
top gas U گاز کوره بلند
blast U هوای دم کوره بلند دم
blast furnace plant U تاسیسات کوره بلند
hearths U بوته ی کوره ی بلند
blast furnace gun U وسیله تزریق کوره بلند
campaigns U سلسله عملیات کوره بلند
campaigning U سلسله عملیات کوره بلند
campaigned U سلسله عملیات کوره بلند
campaign U سلسله عملیات کوره بلند
blast furnace slag U روباره تفاله کوره بلند
slag sinter U تفاله کوره اهنگدازی بلند
downcomer U لوله انتقال گاز کوره بلند
blast furnace gas main U لوله اصلی گاز کوره بلند
scrubber U دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
blast furnace slag U تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
open hearth furnace U کوره روباز کوره زیمنس مارتین
glazing kiln U کوره لعابی کوره لعاب پزی
recuperative furnace U کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin U کوره کانالی کوره تانل
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
accountable U مسئول
liable U مسئول
answerable U مسئول
warden U مسئول
frankpledge U مسئول
responsible U مسئول
responsive U مسئول
responsible <adj.> U مسئول
in charge <adj.> U مسئول
officer in charge U افسر مسئول
accountable U مسئول حساب
to hold responsible U مسئول کردن
authoring system U سیستم مسئول
officer on duty U افسر مسئول
lineman's plier U انبردست مسئول خط
to hold responsible U مسئول قراردادن
data administrator U مسئول داده ها
undertaking U جواب گو مسئول
purchasing officer U مسئول خرید
cryptographer U مسئول رمز
issue commissary U مسئول توزیع
helmsman U مسئول سکان
helmsmen U مسئول سکان
liable for damages U مسئول خسارات
undertaker U جواب گو مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
supplies officer U مسئول مواد
account U مسئول بودن
wagon master U مسئول واگن
custodian U مسئول مرموزات
in charge <idiom> U مسئول بودن
That's not my province. U من مسئول آن نیستم.
Not my department. <idiom> U من مسئول نیستم.
custodians U مسئول سرپرست
custodian U مسئول سرپرست
custodians U مسئول مرموزات
be to blame <idiom> U مسئول کارزشت بودن
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
shipment sponsor U مسئول ارسال کالاها
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
have a hand in <idiom> U مسئول کاری شدن
tallyman U مسئول کنترل محموله
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
captain of the top U مسئول گروه کار
irresponsible U غیر مسئول نامعتبر
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
irresponsibly U بطور غیر مسئول
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
officer in charge U افسر مسئول اجرا
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
corespondent U مسئول جواب گویی
demolition firing party U گروه مسئول انفجارخرج
detail officer U افسر مسئول گروه بیگاری
make one's bed and lie in it <idiom> U مسئول انجام کاری بودن
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
brakeman U مسئول ترمز در تیم لوژسواری
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
shipment unit U یکان مسئول ارسال کالاها
every man is a for his action U هرکس مسئول کردارخویش است
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
range officer U افسر مسئول میدان تیر
responsible U متصدی
operators U متصدی ها
users U متصدی ها
operator U متصدی
incumbents U متصدی
incumbent U متصدی
user U متصدی
operator U متصدی
vacant U بی متصدی
quartermasters U متصدی
quartermaster U متصدی
runners U متصدی
runner U متصدی
warden U متصدی
clerks U متصدی
in charge U متصدی
operators U متصدی
clerk U متصدی
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
self service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
self-service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
coordinated procurement assigness U شعبه مسئول خرید کلی اماد
burdened U مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
flight sister U افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
interceptor controller U افسر مسئول پست استراق سمع
mensch U [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
auctioneers U متصدی حراج
operators U متصدی ماشین
operators U متصدی دستگاه
operator U متصدی ماشین
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
harbour master U متصدی بندر
acting U کفیل متصدی
unattended U بدون متصدی
operator U متصدی دستگاه
operator command U فرمان متصدی
radar operator U متصدی رادار
infirmarian U متصدی بیمارستان
radarman U متصدی رادار
operator console U پیشانه متصدی
radio operator U متصدی بی سیم
auctioneer U متصدی مزایده
radioman U متصدی بی سیم
auctioneer U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
radar man U متصدی رادار
machine operator U متصدی ماشین
chartulary U متصدی بایگانی
cataloger U متصدی کاتالوگ
receptionist U متصدی پذیرش
signal man U متصدی علائم
signalman U متصدی علائم
suppliers U متصدی ملزومات
cataloguer U متصدی کاتالوگ
salespersons U متصدی فروش
salesperson U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
supplier U متصدی ملزومات
ruling U رایج متصدی
rulings U رایج متصدی
yard man U متصدی محوطه
winch driver U متصدی دوار
turf accountants U متصدی شرطبندی
ammunition handler U متصدی مهمات
time keeper U متصدی اوقات
officer U مامور متصدی
curator U نگهبان متصدی
groundskeeper U متصدی زمین
fitters U متصدی نصب
fitter U متصدی نصب
receiver U متصدی دریافت
receivers U متصدی دریافت
adman U متصدی اعلانات
curators U نگهبان متصدی
litter bearer U متصدی برانکارد
officers U مامور متصدی
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com