Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
be a man
U
مردانگی داشته باشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You can rest assured.
U
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
keep your peck up
U
جرات داشته باشید
he had need remember
U
بایستی بخاطر داشته باشید
Be of good courage .
U
قوت قلب داشته باشید
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
manliness
U
مردانگی
valiance
U
مردانگی
valiancy
U
مردانگی
manfulness
U
مردانگی
man fulness
U
مردانگی
manhood
U
ادمیت ه مردانگی
to play the man
U
مردانگی کردن
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
unman
U
فاقد مردانگی کردن
He is only half a man .
U
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
hurry up
U
زود باشید
mind your eye
U
ملتفت باشید
look sharp
U
زود باشید
you might have come
U
باید امده باشید
depend upon it
U
خاطر جمع باشید
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
Please make yourself comfortable.
U
لطفا" راحت باشید
perhaps you have seen it
U
شاید انرادیده باشید
dont care a rap
U
هیچ پروا نداشته باشید
leave me alone
U
کاری بمن نداشته باشید
readying
U
حاضربه تیر حاضر باشید
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
stick to your work
U
بکار خود مشغول باشید
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
readied
U
حاضربه تیر حاضر باشید
readies
U
حاضربه تیر حاضر باشید
ready
U
حاضربه تیر حاضر باشید
perhaps you have seen it
U
ممکن است انرادیده باشید
look to your manner
U
موافب اطوار خود باشید
hermaprodite
U
کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
Would you wait for me, please?
U
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
mind your p's and qs
U
در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
be patient to all men
U
با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
You should always be careful walking alone at night.
U
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
in prospective
U
انتظار داشته
in prospect
U
انتظار داشته
hydroxide
U
داشته باشد
kept
U
نگاه داشته
keep your peck up
U
دل داشته باشد
worksheet
U
ی داشته باشد
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
tripod
U
چیزی که سه پایه داشته
if any
U
اگر داشته باشد
you bet
U
یقین داشته باش
tripods
U
چیزی که سه پایه داشته
As much as you wish to have .
U
هر قدر که میل داشته با شید
He has become too big for his boots. He is getting above himself .
U
هوا( یابو ) ورش داشته
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
Be patient .
U
صبر داشته باش ( حوصله کن )
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
frothily
U
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
ineffectively
U
بی انکه اثری داشته باشد
irrelatively
U
بی انکه وابستگی داشته باشد
safe format
U
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
ukase
U
فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
eye cup
U
فرفی که چشم رادران نگاه داشته
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
it is in good keep
U
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
numbly
U
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
roundelay
U
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
It is immaterial how rich he may be .
U
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
carbuncles
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Moderation in all things.
<proverb>
U
در همه چیز اعتدال داشته باش.
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
carbuncle
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
walk (all) over
<idiom>
U
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
pointlessly
U
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
actual job
[job held]
[occupation held]
U
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
four by four
U
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
harpy
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpies
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
gazebo
U
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
inefficaciously
U
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
fieldsman
U
کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
Whay keep a dog and bark yourself?.
<proverb>
U
چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
You cannot have it both ways .
<proverb>
U
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
on occasion
U
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
reefer
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
large ship
U
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
reefers
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
love thy neighbour as thyself
U
همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
lugger
U
زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you?
U
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
lagan
U
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
pay d.
U
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
borough
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
boroughs
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
chimaera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
convalescent center
U
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
chimera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
toneme
U
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
chimeras
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
over voltage protection
U
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
over crowding
U
تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
laid paper
U
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
nominative subject
U
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
double coincidence of wants
U
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
conning
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
powered
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
powers
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
conned
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
powering
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
CD quality
U
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
rates
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
con
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
universal time
U
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
identity
U
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
id
U
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
addressing
U
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
auto
U
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
autos
U
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
cartel
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
identities
U
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
doubled up
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
fix
U
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fixes
U
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
odd
U
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
passwords
U
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
odder
U
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest
U
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
password
U
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
distaff
U
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
customs of war
U
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
addressable
U
ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
monitored
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
nonaligned
U
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com