English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misfeasance U مرتکب جرم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
perpetrator U مرتکب
perpetrator U مباشر در جرم مرتکب
perpetrators U مرتکب
perpetrators U مباشر در جرم مرتکب
bobble U مرتکب خطا شدن
bobbles U مرتکب خطا شدن
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
guilty U مجرم مرتکب
incestuous U مرتکب زنای با محارم
commit U مرتکب شدن
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits U مرتکب شدن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed U مرتکب شدن
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing U مرتکب شدن
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
perpetrate U مرتکب شدن
perpetrate U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated U مرتکب شدن
perpetrated U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates U مرتکب شدن
perpetrates U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating U مرتکب شدن
perpetrating U مرتکب کردن مقصر بودن
smuggling U مرتکب قاچاق شدن
offend U مرتکب خلاف شدن
offended U مرتکب خلاف شدن
offends U مرتکب خلاف شدن
principal U امر مرتکب اصلی
principals U امر مرتکب اصلی
rapist U مرتکب زنای بعنف
rapists U مرتکب زنای بعنف
delinquent U مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents U مرتکب جنایت یاجنحه
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
commit a crime U مرتکب جنایتی شدن
commit a minor offence U مرتکب جرم خلافی شدن
committing an offence U مرتکب جرمی شدن
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
guilty of a minor offence U مرتکب جرم خلافی
misdemeanant U مرتکب جنحه
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
perpetrator of an offence U مرتکب جرم
recommit U دوباره مرتکب شدن
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
stealer U مرتکب سرقت
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
violaor U مرتکب
violaor U مرتکب زنای به زور
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
debt perpetrator U مرتکب بدهی
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
to commit terrorist act [ act of terrorism] U مرتکب جرم تروریستی شدن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com