English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fascial U مربوط بپوشش وتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tendon sensation U حس وتری
tendinous U وتری
tendon reflex U بازتاب وتری
aponeurosis U پوشش وتری
fasciate U دارای پوشش وتری
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
coordinate U مربوط
lineal U مربوط به خط
condequent U مربوط
pertaining U مربوط به
curatorial U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
affined U مربوط
correspondents U مربوط به
correspondent U مربوط به
irrelevant U نا مربوط
vespertinal U مربوط به شب
as for U مربوط به
caprine U مربوط به بز
related U مربوط
for U مربوط به
coherent U مربوط
germane U مربوط
pertinenet U مربوط
pertinent U مربوط به
pertinent U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
relevant U مربوط
proper U مربوط
apposite U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
archival U مربوط به بایگانی
ecumenical U مربوط به سرتاسرجهان
verbs U مربوط به صدا
verb U مربوط به صدا
glossal U مربوط به زبان
occupational U مربوط به شغل
arbitrative U مربوط بحکمیت
thematic U مربوط بموضوع
congressional U مربوط به کنگره
coherently U بطور مربوط
arbitral U مربوط به حکمیت
personal U مربوط به کسی
sartorial U مربوط به خیاطی
goidelic U مربوط بسلت
amebic U مربوط به امیب
irrelative U نا مربوط مطلق
janitorial U مربوط به فراشی
astrological U مربوط به نجوم
larcenous U مربوط به دزدی
analitical U مربوط به تجزیه
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
metabolical U مربوط به متابولیزم
ameban U مربوط به امیب
norse U مربوط به اسکاندیناوی
ameba U مربوط به امیب
numeric U 1-مربوط به اعداد. 2-
anent U در مشارکت با مربوط به
insurrectional U مربوط به شورش
inspectional U مربوط به بازرسی
haemic U مربوط بخون
hawaiian U مربوط به هاوایی
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
hydrographic U مربوط به اب نگاری
meteorological U مربوط به هواسنجی
hydropic U مربوط به استسقاء
hydrostatic U مربوط به فشار اب
thermal U مربوط به گرما
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
avuncular U مربوط بدایی
immunologic U مربوط به مصونیت
anglian U مربوط به نژاد
glyptic U مربوط به حکاکی
genethliac U مربوط به طالع
astro U مربوط به نجوم
chromatic U مربوط به رنگها
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
anal U مربوط به مقعد
collegial U مربوط به دانشکده
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
prospective U مربوط به اینده
parental U مربوط به والدین
bear on U مربوط بودن
communist U مربوط به کمونیسم
corresponsive U مربوط بیکدیگر
operatic U مربوط به اپرا
acrobatic U مربوط به بندبازی
cerebellar U مربوط به مخچه
affiliate U مربوط ساختن
existential U مربوط به هستی
britannic U مربوط به بریتانیا
brumal U مربوط به زمستان
c U مربوط به کامپیوتر
aeronautical U مربوط به فضانوردی
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
retired U مربوط به بازنشستگی
calligraphic U مربوط به خطاطی
affiliating U مربوط ساختن
caloric U مربوط به کالری
affiliates U مربوط ساختن
capitular U مربوط بفصل
affiliated U مربوط ساختن
climatic U مربوط به اب وهوا
basal U مربوط به ته یابنیان
futuristic U مربوط به اینده
polar U مربوط به قط بها
polar U مربوط به قطب
arteriovenous U مربوط به رگها
Hellenic U مربوط به یونان
womanish U مربوط به زن یا زنان
mammary U مربوط به پستان
mammary U مربوط به پستانداران
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
contiguous U مربوط بهم
arithmeticlal U مربوط به حساب
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
fistulous U مربوط به ناسور
as to U عطف به مربوط به
vehicular U مربوط به خودرو
dictoral U مربوط به دکتری
divisional U مربوط به تقسیم
domiciliary U مربوط به خانه
speculative U مربوط به اندیشه
technological U مربوط به فناوری
technologically U مربوط به فناوری
geriatric U مربوط به پیری
centenarian U مربوط به قرن
centenarians U مربوط به قرن
expiratory U مربوط به زفیر
faunae U مربوط به جانوران
filiate U مربوط ساختن
atomistic U مربوط به اتم
nuclear U مربوط به اتمی
senile U مربوط به پیری
outbound U مربوط به خارج
facial U مربوط به صورت
vermian U مربوط به کرم
dependent U مربوط محتاج
versicular U مربوط به ایات
connects U مربوط کردن
connect U مربوط کردن
vespertine U مربوط به شب شبانه
bardic U مربوط به رامشگری
concerns U مربوط بودن به
military U مربوط به نظام
villatic U مربوط به دهکده
vindicative U مربوط به توجیه
typographic U مربوط به چاپ
valedictory U مربوط به خداحافظی
attached U مربوط متعلق
postal U مربوط به پست
familial U مربوط به خانواده
thallous U مربوط به تالیوم
fossils U مربوط بادوارگذشته
fossil U مربوط بادوارگذشته
to be U مربوط باینده
to be in rapport U مربوط بودن
municipal U مربوط به شهرداری
Americans U مربوط بامریکا
mathematical U مربوط به ریاضیات
subsistence U مربوط به زیست
to the point U مربوط بموضوع
racing U مربوط بمسابقه
bears U مربوط بودن
bear U مربوط بودن
What's it to you? <idiom> U به تو چه؟ [به تو چه مربوط است؟]
logistical U مربوط به لجستیک
circumstantial U مربوط به موقعیت
mechanical U مربوط به ماشین ها
sales U مربوط به فروش
What do I care? U به من چه مربوط است؟
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com