English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piscicultural U مربوط به پرورش ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pisciculture U پرورش ماهی
educational U مربوط به اموزش و پرورش
apiarian U مربوط به پرورش زنبور عسل
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education U پرورش اموزش و پرورش
rabbitry U محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
nurture U پرورش
nurtured U پرورش
nurturing U پرورش
cultures U پرورش
nurtures U پرورش
fosterage U پرورش
culturing U پرورش
breeding U پرورش
training پرورش
pedagogy U پرورش
floriculture U پرورش گل
cultivation U پرورش
upbringing U پرورش
nourishment U پرورش
culture U پرورش
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
data processing U پرورش اطلاعات
foster U پرورش دادن
body-building U پرورش اندام
breeding U پرورش حیوانات
education U اموزش و پرورش
body building U پرورش اندام
silviculture U پرورش جنگل
ser U پرورش نوغان
self culture U پرورش نفس
self cultivation U پرورش نفس
aviculture U پرورش مرغ
character training U پرورش منش
processes U پرورش دادن
mental discipline U پرورش ذهنی
ostreiculture U پرورش صدف
p.exercise U پرورش بدنی
fosters U پرورش دادن
germiculture U پرورش میکروب
fostering U پرورش دادن
unbred U پرورش نیافته
fostered U پرورش دادن
mariculture U پرورش دریازیان
bring up U پرورش دادن
swannery U محل پرورش قو
process U پرورش دادن
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
silviculturist U ویژه گر پرورش جنگل
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
special education U اموزش و پرورش استثنایی
viniculture U پرورش انگور شراب
f.education U پرورش واموزش دختران
poulterer U پرورش دهنده طور
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
nature nurture controversy U مجادله سرشت- پرورش
manpower development U پرورش نیروی انسانی
rosarian U پرورش دهنده گل سرخ
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
falconers U پرورش دهنده شاهین
calf machine U دستگاه پرورش عضله
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
educationist U متخصص اموزش و پرورش
animal husband U پرورش جانوران اهلی
ser U پرورش کرم ابریشم
educationists U متخصص اموزش و پرورش
falconer U پرورش دهنده شاهین
apiculture U پرورش زنبور عسل
education department U اداره آموزش و پرورش
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
hennery U مزرعه یا محل پرورش مرغ
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
haute ecole U پرورش اسب در سطح عالی
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
incubators U محل پرورش اطفال زودرس
incubator U محل پرورش اطفال زودرس
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
wooler U جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
orthogenesis U اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
foliage plant U گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
livestock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
live stock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
develops U بسط دادن پرورش دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
mermaids U زن ماهی
fish U ماهی
pisces U ماهی
fumade U ماهی
mermaid U زن ماهی
fishes U ماهی
gar U سگ ماهی
per mensem U ماهی
fished U ماهی
piscium U ماهی
haberdine U ماهی
lunar U ماهی
dogfish U سگ ماهی
tuna U ماهی تن
tuna fish U ماهی تن
caudal fin U دم ماهی
tartar sauce U سس ماهی
sturgeon U سگ ماهی
mullet U شاه ماهی
dolphins U ماهی یونس
goggle eye U نوعی ماهی
grampus U گاو ماهی
anchovy U ماهی کولی
anchovies U ماهی کولی
fomalhaut U دهان ماهی
green bone U نیزه ماهی
skates U لقمه ماهی
needle fish U نیزه ماهی
cambers U گرده ماهی
camber U گرده ماهی
sea needle U نیزه ماهی
frier U ماهی تابه
ridged U گرده ماهی
dogfish U اره ماهی
fryer U ماهی تابه
jowls U کله ماهی
dome U گرده ماهی
sea devil U ماهی کوسه
game fish U ماهی موردنظر
gar U نیزه ماهی
jowl U کله ماهی
catfish U گربه ماهی
domes U گرده ماهی
walrus U شیر ماهی
walruses U شیر ماهی
frog fish U ماهی کوسه
skated U لقمه ماهی
frying pans U ماهی تابه
fin U پره ماهی
fishwives U زن ماهی فروش
halieutics U ماهی گیری
fishwife U زن ماهی فروش
horse mackerel U ماهی برگ
i went to fish U ماهی بگیرم
ichthyic U وابسته به ماهی
ichthyic U ماهی وار
ichthyocentaur U ادم ماهی
ichthyocentaur U ماهی ادم
ichthyocolla U سریشم ماهی
ichthyography U شرح ماهی
ichthyoid U ماهی وار
fishy U ماهی دار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com