English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hawaiian U مربوط به هاوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
steel guitar U گیتار هاوایی
hawaiian U اهل هاوایی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
vespertinal U مربوط به شب
affined U مربوط
irrelevant U نا مربوط
condequent U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
relevant U مربوط
coherent U مربوط
correspondents U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
correspondent U مربوط به
for U مربوط به
curatorial U مربوط به
pertaining U مربوط به
pertinenet U مربوط
germane U مربوط
caprine U مربوط به بز
proper U مربوط
as for U مربوط به
pertinent U مربوط
pertinent U مربوط به
lineal U مربوط به خط
coordinate U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
apposite U مربوط
related U مربوط
congressional U مربوط به کنگره
ecumenical U مربوط به سرتاسرجهان
thematic U مربوط بموضوع
feminine U مربوط به جنس زن
occupational U مربوط به شغل
glyptic U مربوط به حکاکی
arbitral U مربوط به حکمیت
haemic U مربوط بخون
glossal U مربوط به زبان
nuclear U مربوط به اتمی
verb U مربوط به صدا
coherently U بطور مربوط
my U مربوط بمن
verbs U مربوط به صدا
goidelic U مربوط بسلت
meteorological U مربوط به هواسنجی
irrelative U نا مربوط مطلق
astrological U مربوط به نجوم
janitorial U مربوط به فراشی
analitical U مربوط به تجزیه
larcenous U مربوط به دزدی
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
metabolical U مربوط به متابولیزم
corresponsive U مربوط بیکدیگر
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
insurrectional U مربوط به شورش
inspectional U مربوط به بازرسی
marital U مربوط به زناشویی
immunologic U مربوط به مصونیت
sartorial U مربوط به خیاطی
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
hydrographic U مربوط به اب نگاری
hydropic U مربوط به استسقاء
thermal U مربوط به گرما
hydrostatic U مربوط به فشار اب
avuncular U مربوط بدایی
anglian U مربوط به نژاد
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
anent U در مشارکت با مربوط به
norse U مربوط به اسکاندیناوی
brumal U مربوط به زمستان
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
prospective U مربوط به اینده
parental U مربوط به والدین
computational U مربوط به یک محاسبه
communist U مربوط به کمونیسم
cerebellar U مربوط به مخچه
operatic U مربوط به اپرا
britannic U مربوط به بریتانیا
anal U مربوط به مقعد
climatic U مربوط به اب وهوا
bear on U مربوط بودن
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
basal U مربوط به ته یابنیان
collegial U مربوط به دانشکده
aeronautical U مربوط به فضانوردی
churchly U مربوط به کلیسا
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
retired U مربوط به بازنشستگی
c U مربوط به کامپیوتر
affiliating U مربوط ساختن
affiliates U مربوط ساختن
calligraphic U مربوط به خطاطی
affiliated U مربوط ساختن
caloric U مربوط به کالری
affiliate U مربوط ساختن
capitular U مربوط بفصل
existential U مربوط به هستی
chromatic U مربوط به رنگها
chromic U مربوط به کرومیوم
acrobatic U مربوط به بندبازی
dictoral U مربوط به دکتری
fistulous U مربوط به ناسور
Hellenic U مربوط به یونان
womanish U مربوط به زن یا زنان
mammary U مربوط به پستان
mammary U مربوط به پستانداران
contiguous U مربوط بهم
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
arteriovenous U مربوط به رگها
arithmeticlal U مربوط به حساب
archival U مربوط به بایگانی
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
arbitrative U مربوط بحکمیت
personal U مربوط به کسی
polar U مربوط به قطب
polar U مربوط به قط بها
as to U عطف به مربوط به
bardic U مربوط به رامشگری
divisional U مربوط به تقسیم
domiciliary U مربوط به خانه
speculative U مربوط به اندیشه
technological U مربوط به فناوری
technologically U مربوط به فناوری
expiratory U مربوط به زفیر
geriatric U مربوط به پیری
centenarian U مربوط به قرن
faunae U مربوط به جانوران
filiate U مربوط ساختن
centenarians U مربوط به قرن
atomistic U مربوط به اتم
astro U مربوط به نجوم
genethliac U مربوط به طالع
amazonian U مربوط به امازونها
senile U مربوط به پیری
typographic U مربوط به چاپ
facial U مربوط به صورت
attached U مربوط متعلق
vermian U مربوط به کرم
valedictory U مربوط به خداحافظی
connects U مربوط کردن
versicular U مربوط به ایات
connect U مربوط کردن
vespertine U مربوط به شب شبانه
concern U مربوط بودن به
villatic U مربوط به دهکده
bears U مربوط بودن
concerns U مربوط بودن به
municipal U مربوط به شهرداری
postal U مربوط به پست
fossil U مربوط بادوارگذشته
organizational U مربوط به سازمان
thallous U مربوط به تالیوم
racing U مربوط بمسابقه
familial U مربوط به خانواده
outbound U مربوط به خارج
to be U مربوط باینده
to be in rapport U مربوط بودن
dependent U مربوط محتاج
mathematical U مربوط به ریاضیات
subsistence U مربوط به زیست
to have connexion with U مربوط بودن با
to the point U مربوط بموضوع
bear U مربوط بودن
left-wing U مربوط به جناح چپ
logistical U مربوط به لجستیک
What's it to you? <idiom> U به تو چه؟ [به تو چه مربوط است؟]
mechanical U مربوط به ماشین ها
baronial U مربوط به بارون
sales U مربوط به فروش
circumstantial U مربوط به موقعیت
What do I care? U به من چه مربوط است؟
acoustic U مربوط به صدا
Americans U مربوط بامریکا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com