Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commercial
U
مربوط به تجارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lawmerchant
U
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
U
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
businesses
U
تجارت
trade
U
تجارت
commerce
U
تجارت
traffic
U
تجارت
traffics
U
تجارت
business
U
تجارت
trafficking
U
تجارت
trafficked
U
تجارت
traded
U
تجارت
mystery
U
تجارت
furriery
U
تجارت خز
mysteries
U
تجارت
graphics, business
U
تجارت
trafficked
U
تجارت غیرقانونی
floating trade
U
تجارت دریایی
flax trade
U
تجارت کتان
trafficking
U
تجارت غیرقانونی
trade deficit
U
کسری تجارت
traffics
U
تجارت غیرقانونی
trade barrier
U
مانع تجارت
commercialism
U
تجارت گرائی
fair trade
U
تجارت منصفانه
free trade
U
تجارت ازاد
traffic
U
تجارت غیرقانونی
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
joint adventure
U
تجارت مشترک
commercial code
U
قانون تجارت
traditional trade
U
تجارت سنتی
unfavorable trade
U
تجارت نامساعد
unfavorable trade
U
تجارت نامطلوب
foreign trade
U
تجارت خارجی
commercial law
U
قانون تجارت
laissez-faire
U
ازادی تجارت
commercial law
U
حقوق تجارت
free trader
U
تجارت ازاد
fair trade
U
تجارت عادلانه
enterprises
U
تعهد تجارت
fair trade
U
تجارت مشروع
home trade
U
تجارت داخلی
enterprise
U
تعهد تجارت
restraint of trade
U
محدودیت تجارت
merchandies
U
تجارت کردن
merchandise
U
تجارت کردن
regional trade
U
تجارت منطقهای
freedom of trade
U
ازادی تجارت
counter trade
U
تجارت متقابل
internal trade
U
تجارت داخلی
internal commerce
U
تجارت داخلی
business
U
موضوع تجارت
refinance
U
از نو تجارت کردن
refinanced
U
از نو تجارت کردن
businesses
U
موضوع تجارت
refinances
U
از نو تجارت کردن
refinancing
U
از نو تجارت کردن
free in trade
U
تجارت ازاد
business law
U
حقوق تجارت
mercantile law
U
قانون تجارت
chamber of trade
U
اتاق تجارت
open trade
U
تجارت ازاد
law of the staple
U
حقوق تجارت
law merchant
U
قانون تجارت
law merchant
U
حقوق تجارت
maritime trade
U
تجارت دریایی
chamber of commerce
U
اطاق تجارت
bilateral trade
U
تجارت دوجانبه
chamber of commerce
U
اتاق تجارت
carring trade
U
تجارت داخله
cabotage
U
تجارت ساحلی
downtown
U
مرکز تجارت شهر
free trade area
U
منطقه تجارت ازاد
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
invisible items of trade
U
اقلام نامرئی تجارت
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
U
هم زیارت است هم تجارت .
traded
U
تجارت داد و ستد
international trade
U
تجارت بین المللی
international trade
U
تجارت بین الملل
contraband
U
تجارت قاچاق یاممنوع
free enterprise
U
تجارت ومعامله ازاد
trade
U
تجارت داد و ستد
traded
U
تجارت داد وستد
carrying trade
U
تجارت حمل و نقل
trade
U
تجارت داد وستد
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
free trade area
U
حوزه تجارت ازاد
transport industry
U
تجارت حمل و نقل
gains from trade
U
منافع حاصل از تجارت
transport trade
U
تجارت حمل و نقل
multilateral trade
U
تجارت چند جانبه
automobile trade
U
صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade
U
تراز تجارت خارجی
commerce
U
معاشرت تجارت کردن
trade magazine
U
مجله تخصصی تجارت
adventures
U
تجارت مخاطره امیز
adventure
تجارت مخاطره آمیز
free enterprise system
U
نظام تجارت ازاد
visibles
U
اقلام مرئی تجارت
trafficking
U
تجارت هدایت شده
carrying business
U
تجارت حمل و نقل
carrying-trade
U
تجارت حمل و نقل
traffics
U
تجارت هدایت شده
trafficked
U
تجارت هدایت شده
shipping trade
U
تجارت حمل و نقل
traffic
U
تجارت هدایت شده
transport business
U
تجارت حمل و نقل
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
aids to trade
U
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
take a bath
<idiom>
U
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
copartner
U
سهیم وشریک در تجارت وغیره
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission
U
کمیسیون تجارت بین ایالات
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
barter away
U
تجارت یا معامله پایاپای کردن
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
multilateral trade
U
تجارت باچند کشور در ان واحد
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
vent for surplus theory of trade
U
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
business
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler
U
کسیکه تجارت پشم خام میکند
white slave
U
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
dumping
U
سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house
U
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
stock control program
U
نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness
U
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
traded
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
trade
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
pertinenet
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
lineal
U
مربوط به خط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com