English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
baronial U مربوط به بارون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barons U بارون
baron U بارون
baroness U همسر بارون
baroness U بانوی بارون
baronesses U بانوی بارون
baronesses U همسر بارون
barony U شان بارون
baronage U املاک بارون
barony U ملک یا قلمرو بارون
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
correspondent U مربوط به
curatorial U مربوط به
hydraulic U مربوط به اب
related U مربوط
affined U مربوط
proper U مربوط
as for U مربوط به
vespertinal U مربوط به شب
pertinenet U مربوط
coherent U مربوط
pertinent U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
caprine U مربوط به بز
pertaining U مربوط به
pertinent U مربوط
relevant U مربوط
lineal U مربوط به خط
irrelevant U نا مربوط
apposite U مربوط
germane U مربوط
condequent U مربوط
for U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
coordinate U مربوط
correspondents U مربوط به
chromic U مربوط به کرومیوم
cerebellar U مربوط به مخچه
churchly U مربوط به کلیسا
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
parental U مربوط به والدین
prospective U مربوط به اینده
chromatic U مربوط به رنگها
capitular U مربوط بفصل
britannic U مربوط به بریتانیا
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
aeronautical U مربوط به فضانوردی
retired U مربوط به بازنشستگی
brumal U مربوط به زمستان
affiliating U مربوط ساختن
c U مربوط به کامپیوتر
affiliates U مربوط ساختن
calligraphic U مربوط به خطاطی
affiliate U مربوط ساختن
caloric U مربوط به کالری
affiliated U مربوط ساختن
existential U مربوط به هستی
sales U مربوط به فروش
mammary U مربوط به پستان
mammary U مربوط به پستانداران
fistulous U مربوط به ناسور
contiguous U مربوط بهم
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
logistical U مربوط به لجستیک
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
personal U مربوط به کسی
ecumenical U مربوط به سرتاسرجهان
verbs U مربوط به صدا
verb U مربوط به صدا
occupational U مربوط به شغل
genethliac U مربوط به طالع
coherently U بطور مربوط
glossal U مربوط به زبان
womanish U مربوط به زن یا زنان
Hellenic U مربوط به یونان
polar U مربوط به قطب
computational U مربوط به یک محاسبه
communists U مربوط به کمونیسم
operatic U مربوط به اپرا
climatic U مربوط به اب وهوا
corresponsive U مربوط بیکدیگر
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
dictoral U مربوط به دکتری
mechanical U مربوط به ماشین ها
divisional U مربوط به تقسیم
domiciliary U مربوط به خانه
expiratory U مربوط به زفیر
faunae U مربوط به جانوران
filiate U مربوط ساختن
collegial U مربوط به دانشکده
polar U مربوط به قط بها
glyptic U مربوط به حکاکی
bear on U مربوط بودن
ovarian U مربوط به تخمدان
surgical U مربوط به جراحی
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
acetarious U مربوط به سالاد
fossils U مربوط بادوارگذشته
familial U مربوط به خانواده
marital U مربوط به زناشویی
matrimonial U مربوط به ازدواج
aluminous U مربوط به الومینیوم
aesthetic U مربوط به علم
aesthetically U مربوط به علم
aguish U مربوط به تب و لرز
agrologic U مربوط بخاکشناسی
ceremonial U مربوط به جشن
ceremonials U مربوط به جشن
adulterous U مربوط به زنا
fossil U مربوط بادوارگذشته
racing U مربوط بمسابقه
fractional U مربوط به بخشهایی
fractional U مربوط به بخشها
textual U مربوط به متن یا نص
nasal U مربوط به بینی
nautical U مربوط به کشتیرانی
American U مربوط بامریکا
Americans U مربوط بامریکا
circumstantial U مربوط به موقعیت
commercial U مربوط به تجارت
military U مربوط به نظام
municipal U مربوط به شهرداری
outbound U مربوط به خارج
attached U مربوط متعلق
valedictory U مربوط به خداحافظی
dependent U مربوط محتاج
concerns U مربوط بودن به
concern U مربوط بودن به
amazonian U مربوط به امازونها
ameba U مربوط به امیب
technologically U مربوط به فناوری
acoustic U مربوط به صدا
geriatric U مربوط به پیری
centenarian U مربوط به قرن
centenarians U مربوط به قرن
atomistic U مربوط به اتم
astro U مربوط به نجوم
as to U عطف به مربوط به
technological U مربوط به فناوری
basal U مربوط به ته یابنیان
acrobatic U مربوط به بندبازی
nuclear U مربوط به اتمی
What do I care? U به من چه مربوط است؟
bardic U مربوط به رامشگری
speculative U مربوط به اندیشه
arteriovenous U مربوط به رگها
arithmeticlal U مربوط به حساب
anglian U مربوط به نژاد
anent U در مشارکت با مربوط به
analitical U مربوط به تجزیه
astrological U مربوط به نجوم
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
ameban U مربوط به امیب
meteorological U مربوط به هواسنجی
sartorial U مربوط به خیاطی
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
archival U مربوط به بایگانی
arbitrative U مربوط بحکمیت
thematic U مربوط بموضوع
arbitral U مربوط به حکمیت
congressional U مربوط به کنگره
anal U مربوط به مقعد
connect U مربوط کردن
narcotic U مربوط به موادمخدره
treats U مربوط بودن به
treated U مربوط بودن به
treat U مربوط بودن به
to the point U مربوط بموضوع
subsistence U مربوط به زیست
to have connexion with U مربوط بودن با
post U مربوط به پست
villatic U مربوط به دهکده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com