English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrostatic U مربوط به فشار اب
hydrostatic U مربوط به فشار عمق اب ماسوره زیر ابی
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
weight U فشار
water pressure U فشار اب
ice push U فشار یخ
hydraulic pressure U فشار اب
back pressure U پی فشار
stroking U فشار با پا
strokes U فشار با پا
zipping U فشار
zipped U فشار
zip U فشار
total pressure U فشار کل
back iron U بن فشار
barometric pressure U فشار جو
isobare U هم فشار
isopiestic U هم فشار
zips U فشار
violence U فشار
stroked U فشار با پا
stroke U فشار با پا
stressing U فشار
stresses U فشار
stress U فشار
atmospheric pressure U فشار جو
fantod U فشار
pressure vessel U فشار
constraint U فشار
brunt U فشار
push U فشار
tensions U فشار
pressured U فشار
tension U فشار
growing pains U فشار
exertions U فشار
isobar U هم فشار
isobar U تک فشار
isobars U هم فشار
isobars U تک فشار
pushes U فشار
pressure U فشار
pushed U فشار
exertion U فشار
impacts U فشار
pressuring U فشار
pressures U فشار
compression U فشار
impact U فشار
atmosphere U فشار جو
bunt U فشار با سر
strains U فشار
strain U فشار
atmospheres U فشار جو
low pressure U فشار کم
presses U فشار
pressing U فشار
distraint U فشار
pressure curve U خم فشار
pressor U فشار زا
pressure sense U حس فشار
sense of pressure U حس فشار
thrust U فشار
press U فشار
thrusting U فشار
line of thrust U خط فشار
thrusts U فشار
pore pressure U فشار درونی
platten U اهن فشار
beneath U تحت فشار
impacted U تحت فشار
griped U مشت فشار
thrust U فشار محوری
platen U اهن فشار
torsional strain U فشار پیچشی
low pressure U منطقه کم فشار
to squeeze to death U با فشار کشتن
low tension magneto U مگنت کم فشار
low voltage U فشار ضعیف
forcing U فشار دادن
forces U فشار دادن
pressured U فشار هوا
force U فشار دادن
pressure adjustment U تنظیم فشار
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
intake pressure U فشار ورودی
thrust U ضربت فشار
pressuring U فشار هوا
air pressure gage U فشار سنج
piston pressure U فشار پیستون
thrusting U ضربت فشار
pressures U فشار هوا
thrusts U فشار محوری
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
overvoltage U ازدیاد فشار
overvoltage U فشار زیاد
molding pressure U فشار پرس
overpressure U فشار بیش از حد
osmotic pressure U فشار اسمزی
pushing U فشار دادن
blood pressure U فشار خون
molding pressure U فشار قالب
measuring voltage U فشار سنجش
kinetic pressure U فشار سینتیک
low voltage line U خط فشار ضعیف
torisonal strain U فشار پیچشی
piezometry U فشار سنجی
manifold pressure U فشار گازگاه
thrusting U فشار محوری
pressure group U گروه فشار
pressure groups U گروه فشار
compressors U ماشین فشار
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
thrusts U ضربت فشار
pressure U فشار هوا
radiation pressure U فشار تشعشع
initial pressure U فشار ابتدایی
inflationary pressure U فشار تورمی
longitudinal compression U فشار طولی
loss of pressure U افت فشار
low air pressure U فشار هوای کم
load U فشار مسئولیت
induction voltage U فشار القائی
increase of pressure U افزایش فشار
incompressible U فشار ناپذیر
set forward U فشار پیشروی
inclined compression U فشار مایل
load U بار فشار
simple compression U فشار ساده
social pressure U فشار اجتماعی
soil strain U فشار زمین
loads U فشار مسئولیت
insulation voltage U فشار ازمایش
hustle U فشار دادن
hustle U فشار زور
lateral pressure U فشار جانبی
hustling U فشار زور
hustling U فشار دادن
oppression U فشار افسردگی
pulse pressure U فشار نبض
hustles U فشار زور
hustles U فشار دادن
isobar surface U سطح هم فشار
internal pressure U فشار درونی
reduced pressure U فشار کاهیده
intermediate pressure U فشار متوسط
reservoir pressure U فشار مخزن
indicator U فشار سنج
hustled U فشار زور
hustled U فشار دادن
restrainer U فشار دهنده
loads U بار فشار
low potential U فشار ضعیف
low potential system U دستگاه کم فشار
pressure hull U بدنه ضد فشار
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
pressure head U ارتفاع فشار
overlaid U فشار اوردن
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure gaverner U ناطم فشار
hydraulic pressure U فشار هیدرولیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com