English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
empyreumatical U مربوط ببوی سوخته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charred U سوخته
adust U سوخته
burned U سوخته
scorched U سوخته
empyreuma U بوی سوخته
parched with thirst U تشنه سوخته
weatherbeaten U آفتاب سوخته
praline U بادام سوخته
praline U اجیل سوخته
caramels U قند سوخته
caramel U قند سوخته
sugared almond U یابادام سوخته
slag U فلزنیم سوخته
burnt almond U بادام سوخته
burned lime U اهک سوخته
hard bake U بادام سوخته
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
coke U زغال سنگ سوخته
To be rebuffed . U دماغ سوخته شدن
The light bulb has burned out. U لامپ سوخته است
I can smell something burning. U بوی سوخته می آید
to taste burnt U مزه سوخته دادن
burnt sacrifice U قربانی سوخته یا سوختنی
Sienna <adj.> <noun> U رنگ قهوه ای سوخته
dander U سوخته وخاکستر شده
ivory black U گرد سوخته استخوان
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
sunburn U افتاب سوخته کردن
burned rug U قالی سوخته شده
cokes U زغال سنگ سوخته
empyreumatical U دارای بوی سوخته
i smell something burning U بوی چیز سوخته میشنوم
parches U تفتیدن افتاب سوخته کردن
He was snubbed . He drew blank. U دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
parch U تفتیدن افتاب سوخته کردن
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
caramelize U بصورت قند سوخته درامدن یادراوردن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
slivers U دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
irrelevant U نا مربوط
pertaining U مربوط به
lineal U مربوط به خط
pertinent U مربوط
apposite U مربوط
for U مربوط به
pertinenet U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
pertinent U مربوط به
curatorial U مربوط به
condequent U مربوط
correspondents U مربوط به
correspondent U مربوط به
coordinate U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
caprine U مربوط به بز
related U مربوط
relevant U مربوط
as for U مربوط به
hydraulic U مربوط به اب
coherent U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
germane U مربوط
affined U مربوط
proper U مربوط
American U مربوط بامریکا
operatic U مربوط به اپرا
communist U مربوط به کمونیسم
Americans U مربوط بامریکا
corresponsive U مربوط بیکدیگر
climatic U مربوط به اب وهوا
circumstantial U مربوط به موقعیت
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
communists U مربوط به کمونیسم
parental U مربوط به والدین
prospective U مربوط به اینده
affiliated U مربوط ساختن
ameban U مربوط به امیب
affiliate U مربوط ساختن
ameba U مربوط به امیب
amazonian U مربوط به امازونها
military U مربوط به نظام
aluminous U مربوط به الومینیوم
aguish U مربوط به تب و لرز
commercial U مربوط به تجارت
dictoral U مربوط به دکتری
agrologic U مربوط بخاکشناسی
divisional U مربوط به تقسیم
domiciliary U مربوط به خانه
textual U مربوط به متن یا نص
adulterous U مربوط به زنا
baronial U مربوط به بارون
expiratory U مربوط به زفیر
ovarian U مربوط به تخمدان
mammary U مربوط به پستان
mammary U مربوط به پستانداران
fossils U مربوط بادوارگذشته
goidelic U مربوط بسلت
contiguous U مربوط بهم
fossil U مربوط بادوارگذشته
racing U مربوط بمسابقه
haemic U مربوط بخون
outbound U مربوط به خارج
hawaiian U مربوط به هاوایی
dependent U مربوط محتاج
concerns U مربوط بودن به
personal U مربوط به کسی
hominoid U مربوط به بشر
ecumenical U مربوط به سرتاسرجهان
fractional U مربوط به بخشهایی
womanish U مربوط به زن یا زنان
acetarious U مربوط به سالاد
faunae U مربوط به جانوران
filiate U مربوط ساختن
fistulous U مربوط به ناسور
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
nautical U مربوط به کشتیرانی
garlicky U مربوط به سیر
genethliac U مربوط به طالع
glossal U مربوط به زبان
polar U مربوط به قط بها
nasal U مربوط به بینی
fractional U مربوط به بخشها
polar U مربوط به قطب
glyptic U مربوط به حکاکی
Hellenic U مربوط به یونان
gallinaceous U مربوط بماکیان
as to U عطف به مربوط به
feminine U مربوط به جنس زن
britannic U مربوط به بریتانیا
brumal U مربوط به زمستان
ceremonial U مربوط به جشن
ceremonials U مربوط به جشن
archival U مربوط به بایگانی
matrimonial U مربوط به ازدواج
c U مربوط به کامپیوتر
centenarians U مربوط به قرن
marital U مربوط به زناشویی
geriatric U مربوط به پیری
surgical U مربوط به جراحی
arbitrative U مربوط بحکمیت
arbitral U مربوط به حکمیت
calligraphic U مربوط به خطاطی
my U مربوط بمن
nuclear U مربوط به اتمی
astro U مربوط به نجوم
atomistic U مربوط به اتم
aesthetically U مربوط به علم
aesthetic U مربوط به علم
astrological U مربوط به نجوم
bardic U مربوط به رامشگری
arteriovenous U مربوط به رگها
basal U مربوط به ته یابنیان
meteorological U مربوط به هواسنجی
bear on U مربوط بودن
sartorial U مربوط به خیاطی
congressional U مربوط به کنگره
thematic U مربوط بموضوع
arithmeticlal U مربوط به حساب
technologically U مربوط به فناوری
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
centenarian U مربوط به قرن
existential U مربوط به هستی
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
municipal U مربوط به شهرداری
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
retired U مربوط به بازنشستگی
amebic U مربوط به امیب
affiliating U مربوط ساختن
affiliates U مربوط ساختن
attached U مربوط متعلق
collegial U مربوط به دانشکده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com