Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
certificate of achievement
U
مدرک ابراز لیاقت
certificate of capacity
U
مدرک ابراز لیاقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
citation
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations
U
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
autarky
U
لیاقت
autarchy
U
لیاقت
efficiency
U
لیاقت
honourableness
U
لیاقت
desertless
U
بی لیاقت
religionless
U
بی لیاقت
etiquette
U
لیاقت
potency
U
لیاقت
deservingness
U
لیاقت
abilities
U
لیاقت صلاحیت
ability
U
لیاقت صلاحیت
aptitudes
U
شایستگی لیاقت
proficient
U
وارد به فن با لیاقت
capably
U
از روی لیاقت
aptitude
U
شایستگی لیاقت
ably
U
از روی لیاقت
aptly
U
از روی لیاقت
meriting
U
لیاقت استحقاق
demerit
U
عدم لیاقت
meritoriousness
U
لیاقت استحقاق
demerits
U
عدم لیاقت
merit
U
لیاقت استحقاق
eligibly
U
از روی لیاقت
merited
U
لیاقت استحقاق
competency
U
صلاحیت لیاقت
merits
U
لیاقت استحقاق
efficiency
U
میزان لیاقت تولید
distinguished unit citation
U
نشان لیاقت یکان
efficiently
U
از روی کفایت و لیاقت
irreticence
U
ابراز
revelation
U
ابراز
manifestations
U
ابراز
proposals
U
ابراز
proposal
U
ابراز
manifestation
U
ابراز
revelations
U
ابراز
divulge
U
ابراز کردن
evinced
U
ابراز کردن
evince
U
ابراز کردن
divulging
U
ابراز کردن
divulges
U
ابراز کردن
divulged
U
ابراز کردن
self assertiveness
U
ابراز وجود
evinces
U
ابراز کردن
evincing
U
ابراز کردن
presentation of evidance
U
ابراز دلیل
lay bare
U
ابراز کردن
empressement
U
ابراز صمیمیت
irreticent
U
ابراز کننده
merriment
U
ابراز شادی
express
U
ابراز کردن
expresses
U
ابراز کردن
expressing
U
ابراز کردن
expressed
U
ابراز کردن
professes
U
ابراز ایمان کردن
heart goes out to someone
<idiom>
U
ابراز احساسات کردن
profess
U
ابراز ایمان کردن
expressions
U
ابراز کلمه بندی
expression
U
ابراز کلمه بندی
impemitently
U
بدون ابراز پشیمانی
professing
U
ابراز ایمان کردن
evinces
U
معلوم کردن ابراز داشتن
scope for one's energies
U
میدان برای ابراز فعالیت
evincing
U
معلوم کردن ابراز داشتن
displayed
U
نشان دادن ابراز کردن
display
U
نشان دادن ابراز کردن
displaying
U
نشان دادن ابراز کردن
displays
U
نشان دادن ابراز کردن
exhibiting
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibited
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibits
U
ارائه دادن ابراز کردن
to say something to the effect that ...
U
ابراز کردن خود دایربراینکه ...
exhibit
U
ارائه دادن ابراز کردن
evince
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evinced
U
معلوم کردن ابراز داشتن
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
Holy moly!
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Everyone sends their regards to you.
U
همه بهت ابراز ارادت کردن.
brainstorming
U
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
report
U
مدرک
documented
U
مدرک
document
U
مدرک
written evidence
U
مدرک
clues
U
مدرک
clue
U
مدرک
documenting
U
مدرک
muniment
U
مدرک
attestation
U
مدرک
certificate
[official document]
U
مدرک
evidence
U
مدرک
grade
U
مدرک
mark
U
مدرک
reference
[testimonial]
U
مدرک
proof
U
مدرک
proofs
U
مدرک
adminicle
U
مدرک
percipient
U
مدرک
vouchers
U
مدرک
voucher
U
مدرک
deed
U
مدرک
leads
U
مدرک
deeds
U
مدرک
naked
U
بی مدرک
lead
U
مدرک
perceptive
U
مدرک
evidence
U
مدرک
record format
U
قالب مدرک
record length
U
درازای مدرک
proofs
U
نشانه مدرک
proof
U
نشانه مدرک
record
U
سابقه مدرک
lost document
U
مدرک گم شده
writing
U
مدرک
[سند ]
bachelor's degree
U
مدرک لیسانس
testimony
U
تصدیق مدرک
label record
U
مدرک برچسب
witnessed
U
شاهد مدرک
evidence of the corpus
U
مدرک جرم
document format
U
قالب مدرک
witnesses
U
شاهد مدرک
document format
U
فرمت مدرک
witnessing
U
شاهد مدرک
document processing
U
پردازش مدرک
authentic document
U
مدرک اصلی
end of record
U
انتهای مدرک
endnote
U
پایان مدرک
witness
U
شاهد مدرک
conclusive evidence
U
مدرک قاطع
certificate of capacity
U
مدرک شایستگی
logical record
U
مدرک منطقی
master document
U
مدرک اصلی
physical record
U
مدرک مادی
testimonies
U
تصدیق مدرک
record
U
مدرک کتبی سابقه
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
documenting
U
متکی به مدرک کردن
variable length record
U
مدرک با طول متغیر
document base font
U
فونت پایه مدرک
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
certificate of achievement
U
مدرک تصدیق شایستگی
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
record
U
مدرک ثبت کردن
certificate for decoration
U
مدرک اعطای نشان
fixed length record
U
مدرک با درازای ثابت
trailer record
U
مدرک پشت بند
to produce testimony
U
مدرک ارائه دادن
document
U
متکی به مدرک کردن
secondhand evidence
U
مدرک دست دوم
probation
U
ارائه مدرک ودلیل
probational
U
ارائه مدرک ودلیل
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
record layout
U
طرح بندی مدرک
announcing
U
اشکارکردن مدرک دادن
announces
U
اشکارکردن مدرک دادن
vouchers
U
مدرک تضمین کننده
documented
U
متکی به مدرک کردن
voucher
U
مدرک تضمین کننده
documentation
U
مدرک یا مدارک اسناد
announce
U
اشکارکردن مدرک دادن
announced
U
اشکارکردن مدرک دادن
prima facie evidence
U
مدرک به فاهر قاطع
piece of writing
U
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
to give evdience
U
گواهی دادن مدرک بودن از
certificate of honorable service
U
مدرک تصدیق خدمت صادقانه
proof is the result of evidenc
U
دلیل نتیجه مدرک است
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
authority
U
مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
presumption hominis
U
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
record
U
مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
aeronautical designation
U
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
sites
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sited
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com