English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truancy U مدرسه گریزی
school truancy U مدرسه گریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrophobia U اب گریزی
prison breaking U زندان گریزی
dysacousia U سر و صدا گریزی
dereism U واقع گریزی
negative tropism U محرک گریزی
abience U محرک گریزی
unsociability U مردم گریزی
flight from reality U واقع گریزی
harmavoidance U اسیب گریزی
infavoidance U تحقیر گریزی
they schemed a mode of escape U راه گریزی اندیشیدند
misanthropic U مربوط به انسان گریزی
malevolent transformation U گشتار جمع گریزی
inviolacy motive U انگیزه ایراد گریزی
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
academies U مدرسه
school mate U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
school age U سن مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
schools U مدرسه
academy U مدرسه
school U مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
school counselor U مشاور مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
senior high school U مدرسه متوسطه
secondery school U مدرسه متوسطه
schoolma'am U مدیره مدرسه
technical school U مدرسه فنی
schooling U مدرسه رفتن
schoolmarm U مدیره مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
summer schools U مدرسه تابستانی
janitors U فراش مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
private school U مدرسه ملی
grammar schools U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
grade school U مدرسه ابتدایی
private schools U مدرسه ملی
summer school U مدرسه تابستانی
head master U مدیر مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchel U کیف مدرسه
satchels U کیف مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
preliminary school U مدرسه ابتدائی
janitor U فراش مدرسه
prep U مدرسه مقدماتی
schools U تحصیل در مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
The last school day. U آخرین روز مدرسه
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out U مدرسه تعطیل است
theological school U مدرسه علوم دینی
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
junior college U مدرسه فوق دیپلم
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
schooltime U ساعات درس مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
seminary U مدرسه علوم دینی
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
technical college U مدرسه عالی فنی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
seminaries U مدرسه علوم دینی
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com