Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parochial school
U
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gregorian
U
وابسته به کلیسای گریگوریان ارمنستان
Roman Catholic
U
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
presbyterian
U
وابسته به کلیسای مشایخی پروتستان
Roman Catholics
U
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
lutheran
U
وابسته به مارتین لوتر کلیسای لوتران
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
reunionism
U
دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
lady-chapel
U
[کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم]
cathedrals
U
کلیسای جامع
cathedral
U
کلیسای جامع
the orthodox church
U
کلیسای خاور
the orthodox church
U
کلیسای ارتودوکس
popery
U
کلیسای کاتولیک رم
minster
U
کلیسای بزرگ
greek church
U
کلیسای شرقی
greek church
U
کلیسای خاور
romanist
U
عضو کلیسای رم
st peter's
U
کلیسای سن پیر
chapel
U
کلیسای کوچک
cross-doomed
U
کلیسای گنبددار
cross-church
U
کلیسای صلیبی
kirk
U
کلیسای اسکاتلند
Church of England
U
کلیسای انگلستان
Coptic Church
U
کلیسای قبطی
chapels
U
کلیسای کوچک
established church
U
کلیسای قانونی و شرعی
episcopalian
U
پیرو کلیسای اسقفی
orthodoxly
U
بشیوه کلیسای خاور
Collegiate church
U
کلیسای وقف ایتام
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
C. of E
U
مخفف کلیسای انگلیس
canon low
U
قانون کلیسای کاتولیک
nonconformists
U
مخالف کلیسای رسمی
Catholics
U
عضو کلیسای کاتولیک
laura
U
صومعه کلیسای شرقی
Catholic
U
عضو کلیسای کاتولیک
greek catholic
U
عضو کلیسای شرقی
greed orthodox
U
کلیسای ارتدکس یونانی
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
episcopalians
U
پیرو کلیسای اسقفی
nonconformist
U
مخالف کلیسای رسمی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Cluny
U
[کلیسای کلونی به سبک رنسانس]
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
dominie
U
عنوان کشیشان کلیسای هلند
nestorian
U
کلیسای نسطوری قدیم ایران
Coptic Church
U
کلیسای بومی مصر و اتیوپی
episcopal
U
مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت
archimandrite
U
رئیس دیر در کلیسای شرقی
abbey
U
کلیسا نام کلیسای وست مینستر
lateran
U
نام کلیسای جامع رم نامیده میشود
abbeys
U
کلیسا نام کلیسای وست مینستر
lector
U
قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
jacobite
U
عضو کلیسای قدم سوریه و عراق
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
gregorian chant
U
سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
mantelletta
U
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
the r.
U
مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم
The Catholic Church springs
[comes]
to mind as an obvious example.
U
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
school
U
مدرسه
academies
U
مدرسه
academy
U
مدرسه
school age
U
سن مدرسه
schools
U
مدرسه
school fellow
U
هم مدرسه
school mate
U
هم مدرسه
schoolmates
U
هم مدرسه
schoolmate
U
هم مدرسه
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
private schools
U
مدرسه ملی
schoolgirls
U
دختر مدرسه
private school
U
مدرسه ملی
summer school
U
مدرسه تابستانی
schoolteachers
U
معلم مدرسه
summer schools
U
مدرسه تابستانی
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
school counselor
U
مشاور مدرسه
schoolyards
U
حیاط مدرسه
schoolyards
U
محوطهی مدرسه
schoolteacher
U
معلم مدرسه
school phobia
U
مدرسه هراسی
head master
U
مدیر مدرسه
schoolyard
U
محوطهی مدرسه
schoolgirl
U
دختر مدرسه
school truancy
U
مدرسه گریزی
schoolwork
U
درس مدرسه
schoolma'am
U
مدیره مدرسه
schoolyard
U
حیاط مدرسه
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
janitor
U
فراش مدرسه
janitor
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors
U
فراش مدرسه
senior high school
U
مدرسه متوسطه
janitors
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
secondery school
U
مدرسه متوسطه
philosophy of the lyceum
U
فلسفه مدرسه
technical school
U
مدرسه فنی
unschooled
U
مدرسه نرفته
prep
U
مدرسه مقدماتی
satchels
U
کیف مدرسه
truancy
U
مدرسه گریزی
schooling
U
مدرسه رفتن
schoolmarm
U
مدیره مدرسه
trade school
U
مدرسه حرفهای
school
U
تحصیل در مدرسه
schools
U
تحصیل در مدرسه
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
grade school
U
مدرسه ابتدایی
trade schools
U
مدرسه حرفهای
grammar schools
U
مدرسه ابتدایی
satchel
U
کیف مدرسه
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
faculty
U
اولیای مدرسه دانشکده
high schools
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
schooltime
U
ساعات درس مدرسه
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
junior college
U
مدرسه فوق دیپلم
technical colleges
U
مدرسه عالی فنی
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
seminary
U
مدرسه علوم دینی
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
technical college
U
مدرسه عالی فنی
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
prep
U
مدرسه ابتدایی دبستان
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
faculties
U
اولیای مدرسه دانشکده
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
He ran away from scool .
U
از مدرسه فرار کرد
scholastic
U
اقتصادی مدرسه ایها
seminaries
U
مدرسه علوم دینی
play hooky
<idiom>
U
از مدرسه یا کار دررفتن
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
theological school
U
مدرسه علوم دینی
school of tecnology
U
مدرسه عالی فنی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
schoolmasters
U
نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school .
U
تا مدرسه فاصله زیاد است
alma mater
U
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
schoolmaster
U
نافم مدرسه مکتب دار
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
to be excused
[from work or school]
U
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
PTA
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
The boy is fresh from school.
U
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
Children start school at the age of 7.
U
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
grader
U
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
alma mater
U
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolastic
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolman
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
episcopacy
U
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com