English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
schooling U مدرسه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
academy U مدرسه
school U مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
schools U مدرسه
school age U سن مدرسه
academies U مدرسه
school mate U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
truancy U مدرسه گریزی
schoolgirls U دختر مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
technical school U مدرسه فنی
janitors U فراش مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor U فراش مدرسه
satchels U کیف مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
summer school U مدرسه تابستانی
summer schools U مدرسه تابستانی
private schools U مدرسه ملی
private school U مدرسه ملی
trade schools U مدرسه حرفهای
trade school U مدرسه حرفهای
grade school U مدرسه ابتدایی
schoolyards U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
grammar school U مدرسه ابتدایی
schoolyard U محوطهی مدرسه
head master U مدیر مدرسه
grammar schools U مدرسه ابتدایی
senior high school U مدرسه متوسطه
secondery school U مدرسه متوسطه
schoolmarm U مدیره مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
school truancy U مدرسه گریزی
school shooting U تیراندازی در مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
unschooled U مدرسه نرفته
school counselor U مشاور مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
prep U مدرسه مقدماتی
schoolwork U درس مدرسه
satchel U کیف مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
preliminary school U مدرسه ابتدائی
technical college U مدرسه عالی فنی
theological school U مدرسه علوم دینی
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
technical colleges U مدرسه عالی فنی
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
seminary U مدرسه علوم دینی
The last school day. U آخرین روز مدرسه
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
the school is out U مدرسه تعطیل است
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
seminaries U مدرسه علوم دینی
schooltime U ساعات درس مدرسه
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
junior college U مدرسه فوق دیپلم
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
niggled U ور رفتن
niggle U ور رفتن
niggles U ور رفتن
to peter out U پس رفتن
regressing U پس رفتن
sink U ته رفتن
glom on to U کش رفتن
sinks U ته رفتن
retracts U تو رفتن
mog U رفتن
retracting U تو رفتن
retracted U تو رفتن
admit U رفتن
admits U رفتن
regresses U پس رفتن
meddled U ور رفتن
meddles U ور رفتن
twiddle U ور رفتن
regressed U پس رفتن
twiddled U ور رفتن
regress U پس رفتن
pullback U پس رفتن
meddle U ور رفتن
twiddles U ور رفتن
twiddling U ور رفتن
admitting U رفتن
nim U کش رفتن
crawl U رفتن
snitch U کش رفتن
snitched U کش رفتن
snitches U کش رفتن
snitching U کش رفتن
recede U پس رفتن
receded U پس رفتن
recedes U پس رفتن
betake U رفتن
bleneh U پس رفتن
break loose U در رفتن
pilfers U کش رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfered U کش رفتن
shrinks U اب رفتن
crawled U رفتن
shrinking U اب رفتن
shrink U اب رفتن
crawls U رفتن
retires U پس رفتن
retire U پس رفتن
to break loose U در رفتن
receding U پس رفتن
filching U کش رفتن
hang around U ور رفتن
pilfer U کش رفتن
retract U تو رفتن
filches U کش رفتن
jauk U ور رفتن
filched U کش رفتن
filch U کش رفتن
make off U در رفتن
gangs U رفتن
swipe U کش رفتن
swiped U کش رفتن
swiping U کش رفتن
retrograde U پس رفتن
going U رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
fribble U ور رفتن
go off U در رفتن
goes U رفتن
go over U به ان سو رفتن
go U رفتن
gang U رفتن
snipped U کش رفتن
putters U ور رفتن
departure U رفتن
departures U رفتن
to sleep fast U رفتن
to go back ward U پس رفتن
to go backward U پس رفتن
to go bang U در رفتن
snip U کش رفتن
to whisk away or off U رفتن
to take to ones heels U در رفتن
puttering U ور رفتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com