Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sample size
U
مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
soaks
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
successive
U
پیاپی
serials
U
پیاپی
serial
U
پیاپی
successions
U
پیاپی
consecutive
U
پیاپی
succession
U
پیاپی
serial correlation
U
همبستگی پیاپی
serial access
U
دستیابی پیاپی
vomiturition
U
استفراغ پیاپی
consecutive
U
پیاپی متوالی
continuous reinforcement
U
تقویت پیاپی
serial feeding
U
خورش پیاپی
serializer
U
پیاپی ساز
serial number
U
شماره پیاپی
serial numbers
U
شماره پیاپی
successively
U
پیاپی پشت سر هم
biotic succession
U
پیاپی زیستی
accumulative sampling
U
نمونه گیری پیاپی
burst
U
گروهی از خطاهای پیاپی .
consecutive number of the chart
U
شماره پیاپی نقشه
bursts
U
گروهی از خطاهای پیاپی .
serial access memory
U
حافظه با دستیابی پیاپی
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
quick firer
U
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
peppers
U
فلفلی باضربات پیاپی زدن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
meteoric shower
U
سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
meteor shower
U
سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
pepper
U
فلفلی باضربات پیاپی زدن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
peppering
U
فلفلی باضربات پیاپی زدن
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
Seven solid years.
U
هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
continuous
U
سیگنال آنالوگ که پیاپی تغییر میکند
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
splicing
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
spliced
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
splice
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
alliteration
U
اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
splices
U
ترکیب در نوار مغناطیسی برای تشکیل یک طول پیاپی .
sprocket
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
defragmentation
U
سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
jabbers
U
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbering
U
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
carriers
U
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
jabbered
U
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
carrier
U
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
byte
U
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
jabber
U
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
bytes
U
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
perforations
U
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
optical
U
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
sequential
U
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
lockouts
U
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
lockout
U
مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
permanent
U
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
main
U
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
worded
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
wraparound
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
stroke
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
date
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
stroking
U
زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
dates
U
زمان
yet
U
تا ان زمان
thitherto
U
تا ان زمان
termed
U
زمان
thence
U
از ان زمان
zeitgeist
U
زمان
contemporaneous
U
هم زمان
away
U
از ان زمان
terming
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
time of blowing
U
زمان دم
simultaneously
U
در یک زمان
cycle time
U
زمان
term
U
زمان
tempos
U
زمان
tempo
U
زمان
timed
U
زمان
time
U
زمان
clock
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
time-piece
U
زمان
timepiece
U
زمان
clocks
U
زمان ها
cotemporaneous
U
هم زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
periods
U
زمان
period
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
time consuming
U
زمان بر
times
U
زمان
greenwich time
U
زمان گرینیچ
response time
U
زمان پاسخ
recovery time
U
زمان بهبود
response time
U
زمان واگنش
response time
U
زمان واکنش
lapse
U
گذشت زمان
run time
U
زمان اجرا
lapses
U
گذشت زمان
lapsing
U
گذشت زمان
ephemeris time
U
زمان تقویمی
whoopee
U
زمان خوشی
rise time
U
زمان خیز
retention time
U
زمان بازداری
relief time
U
زمان استراحت
relaxation time
U
زمان اسایش
regression time
U
زمان برگشت
execution time
U
زمان اجرا
statute of limitation
U
مرور زمان
timing
U
زمان سنجی
reasonable time
U
زمان معقول
hereunto
U
تا این زمان
dead time
U
زمان مرده
equilibrium time
U
زمان تعادل
head seek time
U
زمان جستجوی هد
dead time
U
زمان گمگشته
reflex time
U
زمان بازتاب
standard time
U
زمان رسمی
reference time
U
زمان مرجع
standby time
U
زمان جانشینی
return perion
U
زمان برگشت
decay time
U
زمان تباهی
recurrence interval
U
زمان برگشت
handleing time
U
زمان بررسی
reaction time
U
زمان واکنش
slack time
U
زمان سکون
solar time
U
زمان خورشیدی
exposure time
U
زمان پرتوگیری
exposure time
U
زمان نوردهی
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
down time
U
زمان تلف
down time
U
زمان توقف
down time
U
زمان بیکاری
f. tense
U
زمان اینده
setting time
U
زمان گیرش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com